The caramel Hegdehog/جوجه تیغی کاراملی
The Caramel Hedgehog/جوجه تیغی کاراملی
Part Six/پارت شش
■°■°■°■
Akiko's view/ویو آکیکو
با باکوگو راجعبه کلی چیزها حرف زدیم.راجعبه القابی که میخواستم بهش بدم،راجعبه تکالیف سختی که بهمون میدادن،راجعبه قهرمانها و برنامهی خودمون برای آینده حرف زدیم.اون روز،تنها قسمتی که حوصله سر بر نبود اون قسمتی بود که با باکوگو رفتیم خونه.توی خونه هم کارهای همیشگی خودم رو انجام دادم.
Bakugo's View/ویو باکوگو
نمیدونم چرا،ولی هممسیر شدن و هم صحبت شدن با آکیکو حس خوبی میده.منظورم اینه که...خب،دختر جالبیه و به نظرم متفاوته.کیفم رو توی اتاقم پرت کردم و خودم رو هم روی تختم پرت کردم.خسته شده بودم؛نه اینکه از کار زیاد کردن خسته شده باشم،از بیکاری زیاد خسته شده بودم.تکالیف زیادی نداشتیم؛برای همین ترجیح دادم یکم استراحت کنم بعد بشینم و تکالیفم رو انجام بدم.لباسهام رو عوض کردم و دوباره خودم رو پرت کردم رو تخت.نمیدونم چرا همهاش به آکیکو فکر میکنم؟ازش خوشم اومده؟دقیق نمیدونم،ولی فکر کنم زیادم بد نباشه.با حرفی که زدم نیشخندی روی لبم نشست.عجیب بود؛من،یعنی باکوگو کاتسوکی داشتم همچین حرفی میزدم؟داشتم راجعبه اینکه از یه دختر خوشم اومده حرف میزدم؟اه...فکر کنم استراحت کردن دیگه بسم باشه.بلند شدم و مشغول انجام دادن تکالیفم شدم.
...
■°■°■°■°■°■
Part Six/پارت شش
■°■°■°■
Akiko's view/ویو آکیکو
با باکوگو راجعبه کلی چیزها حرف زدیم.راجعبه القابی که میخواستم بهش بدم،راجعبه تکالیف سختی که بهمون میدادن،راجعبه قهرمانها و برنامهی خودمون برای آینده حرف زدیم.اون روز،تنها قسمتی که حوصله سر بر نبود اون قسمتی بود که با باکوگو رفتیم خونه.توی خونه هم کارهای همیشگی خودم رو انجام دادم.
Bakugo's View/ویو باکوگو
نمیدونم چرا،ولی هممسیر شدن و هم صحبت شدن با آکیکو حس خوبی میده.منظورم اینه که...خب،دختر جالبیه و به نظرم متفاوته.کیفم رو توی اتاقم پرت کردم و خودم رو هم روی تختم پرت کردم.خسته شده بودم؛نه اینکه از کار زیاد کردن خسته شده باشم،از بیکاری زیاد خسته شده بودم.تکالیف زیادی نداشتیم؛برای همین ترجیح دادم یکم استراحت کنم بعد بشینم و تکالیفم رو انجام بدم.لباسهام رو عوض کردم و دوباره خودم رو پرت کردم رو تخت.نمیدونم چرا همهاش به آکیکو فکر میکنم؟ازش خوشم اومده؟دقیق نمیدونم،ولی فکر کنم زیادم بد نباشه.با حرفی که زدم نیشخندی روی لبم نشست.عجیب بود؛من،یعنی باکوگو کاتسوکی داشتم همچین حرفی میزدم؟داشتم راجعبه اینکه از یه دختر خوشم اومده حرف میزدم؟اه...فکر کنم استراحت کردن دیگه بسم باشه.بلند شدم و مشغول انجام دادن تکالیفم شدم.
...
■°■°■°■°■°■
۸.۱k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.