پارت185
#پارت185
شیطونکِ بابا🥺💜
چونم از بغض میلرزید ولی نمیتونستم چیزی بهش بگم...
+ بریم داخل بخوابیم فردا هزارتا کاردارم...
کنارم ایستاد و وقتی دید که تکون نمیخورم لگدی به پام زد که درد بدی توش پیچید
قیافمو مچاله کرد و با درد نالیدم:
_ آخ پام. آخ...
+ یالا زود باش تکون بده تن لشتو...
از فشار چشمام اشکی شده بود ولی میدونستم اگه همین الان نرم چیزای بدی در انتظارمه...
پس تمام زورمو زدم و آروم از جام بلند شدم ، پام درد میکرد که دستمو روش گذاشتم و پشت سر افراز وارد اتاق شدم
لنگون لنگون به سمت تخت رفتم و روش نشستم
افراز دستش زیر سرش بود و به سقف خیره شده بود
+ بگیر بخواب
کنارش دراز کشیدم و ملافه رو روی خودم انداختم و چشمامو بستم تا دیگه بهم گیرنده...
هرچقد سعی کردم بخوابم نشد ، پام عجیب تیر میکشید و مطمعن بودم که جاش کبود شده
زیر لب داشتم نفرینش میکردم که دستش نشست روی لبم و نفسم رفت...
+ چی بلغور میکنی زیر لب؟؟
_ هیچی...
+ هیچی چیه؟! ۳ساعته دارم صدای زمزمه میشنونم ازت
به دروغ گفتم:
_ نه داشتم دعا میکردم
شیطونکِ بابا🥺💜
چونم از بغض میلرزید ولی نمیتونستم چیزی بهش بگم...
+ بریم داخل بخوابیم فردا هزارتا کاردارم...
کنارم ایستاد و وقتی دید که تکون نمیخورم لگدی به پام زد که درد بدی توش پیچید
قیافمو مچاله کرد و با درد نالیدم:
_ آخ پام. آخ...
+ یالا زود باش تکون بده تن لشتو...
از فشار چشمام اشکی شده بود ولی میدونستم اگه همین الان نرم چیزای بدی در انتظارمه...
پس تمام زورمو زدم و آروم از جام بلند شدم ، پام درد میکرد که دستمو روش گذاشتم و پشت سر افراز وارد اتاق شدم
لنگون لنگون به سمت تخت رفتم و روش نشستم
افراز دستش زیر سرش بود و به سقف خیره شده بود
+ بگیر بخواب
کنارش دراز کشیدم و ملافه رو روی خودم انداختم و چشمامو بستم تا دیگه بهم گیرنده...
هرچقد سعی کردم بخوابم نشد ، پام عجیب تیر میکشید و مطمعن بودم که جاش کبود شده
زیر لب داشتم نفرینش میکردم که دستش نشست روی لبم و نفسم رفت...
+ چی بلغور میکنی زیر لب؟؟
_ هیچی...
+ هیچی چیه؟! ۳ساعته دارم صدای زمزمه میشنونم ازت
به دروغ گفتم:
_ نه داشتم دعا میکردم
۳.۷k
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.