فقط مال من باش پارت ۳۹
نیم ساعت بعد سولی اومد رفتم در و باز کردم من:سولی 😭😭😭😭 دوییدم رفتم تو بغلش سولی:چی شده یونا عزیزم چراگریه میکنی من:از جونگ کوک جدا شدم سولی:چرا شما که رابطتون خوب بود من:رئیسش فهمیده بود ما باهم رابطه داریم گفت نمی تونیم باشیم باید از هم جدا شیم مایم جدا شیم سولی:گریه نکن دوباره برمیگردین پیش هم اومد تو نشست من:حالا چیکار کنم سولی حالم بده نمیدونم جونگ کوک تا الان چه حالی داره ولی اون حالش بدتر از منه سولی:اتفاقا تهیونگ رفت پیشش من:تو از کجا میدونی سولی:چون پیش من بود من:پیش تو چیکار میکرد سولی:ازم خوشش اومده من:واقعا سولی:آره امروز بهم اعتراف کرد من:خوب تو چی گفتی اشکامو پاک کردم سولی:منم قبول کردم من:وایی خیلی خوبه سولی:الانم پیش جونگ کوکه امشبو پیشت هستم نمیخوام با این حالت تو خونه تنهات بزارم من:نه سولی اتفاقا میخوام تنها باشم سولی:خوب اینجوری خودت تلف میشه من:چیکار کنم سولی دارم خفه میشم چیکار کنم دارم دیوونه میشم سولی:یونا عزیزم تو داری خودت و ازیت میکنی من:اه اصلا اشتباه کردم گفتم بیای برو بیرون بعد پاشد منم رفتم در و براش باز کردم من:سولی بیا برو بعدا اگه خواستم بهت زنگ میزنم سولی:نمی تونم با این حالت تنهات بزارم من:سولی من خوبم خواهرم برو بعد خودم بردمش بیرون درم بستم از اونور میگفت سولی:یونا لطفا بزار پیشت باشم همونجوری نشستم رو زمین من:نمیخوام میخوام تنها باشم سولی:یونا من:سولی گفتم برو از اینجا نمیخوام کسیو ببینم😭😭😭😭😭😭😭😭 سولی:خیله خوب ولی اگه خواستی زنگ بزن بعد رفت منم همونجا نشستم اینه چی گریه میکردم بلند بلند گریه میکردم من:😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭جونگ کوک 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 حالم خیلی بد بود احساس خفگی داشتم
از زبون جونگ کوک
تهیونگ و بیرون کردم سرگیجه گرفته بودم همونجا نشستم رو زمین من:یونا خوب من الان چجوری دوریتو تحمل کنم 😭😭😭😭😭😭😭 برای اینکه صداشو فقط بشنوم زنگ زدم بهش رفتم گوشیمو برداشتم بهش زنگ زدم
از زبون خودم
رو زمین بودم موهام بهم ریخته بود خودمو رو زمین میکشیدم رفتم گوشیمو با بدبختی برداشتم بدون اینکه ببینم کیه جواب دادم همونجوری رو زمین اینه جنازه افتاده بودم و مثل جنازه ها حرف میزدم من:بله فهمیدم جونگ کوک کوک:عشقم من:جونگ کوک کوک:عشقم من حالم بده من:جونگ کوک منم حالم خوب نیست اینجا افتادم اینه جنازه کوک:میفهمی دوریت برام سخته من:منم از ابان دارم زجر میکشم کوک:یونا نفسم بالا نمیاد من:منم قلبم درد میکنه کوک:من قربون قلبت بشم 😭😭😭😭😭😭😭 من:😭😭😭😭😭 کوک:چیکار کنم چیکار کنم تا گریم متوقف شه من:جونگ کوک من من کوک:یونا حالت خوبه من:هاه همون موقع بیهوش شدم
از زبون جونگ کوک
تهیونگ و بیرون کردم سرگیجه گرفته بودم همونجا نشستم رو زمین من:یونا خوب من الان چجوری دوریتو تحمل کنم 😭😭😭😭😭😭😭 برای اینکه صداشو فقط بشنوم زنگ زدم بهش رفتم گوشیمو برداشتم بهش زنگ زدم
از زبون خودم
رو زمین بودم موهام بهم ریخته بود خودمو رو زمین میکشیدم رفتم گوشیمو با بدبختی برداشتم بدون اینکه ببینم کیه جواب دادم همونجوری رو زمین اینه جنازه افتاده بودم و مثل جنازه ها حرف میزدم من:بله فهمیدم جونگ کوک کوک:عشقم من:جونگ کوک کوک:عشقم من حالم بده من:جونگ کوک منم حالم خوب نیست اینجا افتادم اینه جنازه کوک:میفهمی دوریت برام سخته من:منم از ابان دارم زجر میکشم کوک:یونا نفسم بالا نمیاد من:منم قلبم درد میکنه کوک:من قربون قلبت بشم 😭😭😭😭😭😭😭 من:😭😭😭😭😭 کوک:چیکار کنم چیکار کنم تا گریم متوقف شه من:جونگ کوک من من کوک:یونا حالت خوبه من:هاه همون موقع بیهوش شدم
۱۱.۸k
۲۹ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.