ازدواج اجباری: پارت15 هشدار: این پارت کمی اسماته
و شروع کرد به بوسیدن لبام بعد بلندم کرد اتداختم رو مبل و رفت سراغ گردنم هنوز از دفعه قبل گردنم کبود بود و دوباره سعی داشت کبودش کنه داشت لباسم رو در میاورد(یه تیشرت بلند پوشیده و لباس زیر)
که زنگ خونه به صدا در اومد
ته: کسی رو دعوت کردی
یونا: نه خواستم اینو از تو بپرسم
ته: صبر کن ببینم کیه
ته پاشد رفت در رو باز کرد منم رو مبل متتظر بودم ببینم چی میشه
تهیونگ ویو:
در رو باز کردم و جونگکوک بود
ج. ک: سلام میشه با یونا حرف بزنیم
ته: تو چرا نمیفهمی بیخیال یونا شو اون ازدواج کرده میفهمی
ج. ک: لطفا
عصبام خورد شده بود از یقهش گرفتم اوردمش خونه در رو بستم و پرتش کردم رو زمین. توجه یونا جلب شد
یونا: تهیونگ چیکار میکنی
ته: باید اینو یه دس کتک زد تا بفهمه باید حرف گوش کنه
یونا اومد طرفم دستم مو گرفت و گفت
یونا؛ بزار بره ته ولش کن بخواتر من(روش رو برگردوند طرف جونگکوک) چرا نمیفهمی من ازدواج کردم بیخیال من شو دیگه هم نیا اینجا دفعه بعدی که بیای خودمم به ته برای کتک زدنت کمک میکنم😡
برای امروز بسه تونه دیگه کلی هم استوری پست گذاشتم
به قول یونا: بیخیال من شید من دیگه ازدواج کردم🤣🤣
که زنگ خونه به صدا در اومد
ته: کسی رو دعوت کردی
یونا: نه خواستم اینو از تو بپرسم
ته: صبر کن ببینم کیه
ته پاشد رفت در رو باز کرد منم رو مبل متتظر بودم ببینم چی میشه
تهیونگ ویو:
در رو باز کردم و جونگکوک بود
ج. ک: سلام میشه با یونا حرف بزنیم
ته: تو چرا نمیفهمی بیخیال یونا شو اون ازدواج کرده میفهمی
ج. ک: لطفا
عصبام خورد شده بود از یقهش گرفتم اوردمش خونه در رو بستم و پرتش کردم رو زمین. توجه یونا جلب شد
یونا: تهیونگ چیکار میکنی
ته: باید اینو یه دس کتک زد تا بفهمه باید حرف گوش کنه
یونا اومد طرفم دستم مو گرفت و گفت
یونا؛ بزار بره ته ولش کن بخواتر من(روش رو برگردوند طرف جونگکوک) چرا نمیفهمی من ازدواج کردم بیخیال من شو دیگه هم نیا اینجا دفعه بعدی که بیای خودمم به ته برای کتک زدنت کمک میکنم😡
برای امروز بسه تونه دیگه کلی هم استوری پست گذاشتم
به قول یونا: بیخیال من شید من دیگه ازدواج کردم🤣🤣
۶.۰k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.