کیستی توای عشق که چنین عاشق و شیدای تو ام
کیستی توای عشق که چنین عاشق و شیدای تو ام
گوئیا مهری و محتاج به گرمای تو ام
کیستی تو ؟ غزل عشق و نسیم سحری
برده ای دل ز من و غرق تمنای تو ام
کیستی تو؟ که در اندیشه فردای منی
همه دانند که من واله و رسوای تو ام
کیستی تو ؟ که فروغ نگهت جان دهدم
مست و مدهوش ز هر باده ی مینای تو ام
کیستی تو؟ شرر آتش عشق ابدی
راه بنمای که گم گشته به صحرای تو ام
کیستی تو ؟ که کنم سجده ترا در همه عمر
چه کنم مست ز آن قامت رعنای تو ام
کیستی تو؟ که دمی بی تو توان نیست مرا
عاشق دیدن آن چهره ی زیبای تو ام
گر سخن با تو نگویم تو دگر خرده مگیر
چون که هر روز و شبم محو تماشای تو ام
گوئیا مهری و محتاج به گرمای تو ام
کیستی تو ؟ غزل عشق و نسیم سحری
برده ای دل ز من و غرق تمنای تو ام
کیستی تو؟ که در اندیشه فردای منی
همه دانند که من واله و رسوای تو ام
کیستی تو ؟ که فروغ نگهت جان دهدم
مست و مدهوش ز هر باده ی مینای تو ام
کیستی تو؟ شرر آتش عشق ابدی
راه بنمای که گم گشته به صحرای تو ام
کیستی تو ؟ که کنم سجده ترا در همه عمر
چه کنم مست ز آن قامت رعنای تو ام
کیستی تو؟ که دمی بی تو توان نیست مرا
عاشق دیدن آن چهره ی زیبای تو ام
گر سخن با تو نگویم تو دگر خرده مگیر
چون که هر روز و شبم محو تماشای تو ام
۲.۱k
۲۸ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.