(پارت5)
(پارت5)
ا.ت*وبو
داشتیم میرفیتم.
حیاط که یهو......
دوست دختره افریطه.
جانکوک اومد یعنی لارا.
اما خود جانکوک سلیطه نیومد.
داشت با سرعت میومد سمتمون.
لارا:هی ا.ت دفع اخرت باشه به دوست پسرم دست بزنی
ا.ت:تو اسمم رو از کجا میدونی
لارا:شنیدم.
که یهو جانکوک مارو دید.
همون لحظه.
لارا افتاد زمین.
که من زدمش.
خیلی اشغاله خدا وکیلی.
کوک:لا لارا
ا.ت:چقدر سریع باور کرد خله
با سرعت اومد.
رفت لارا رو گرفت
کوک:افریطه میدونم باهات چیکار کنم فقط وایسا
ا.ت:بریم یونا همشون دیوون(با خنده)
کوک:بریم ا.ت اینا رو ول کن(بو خنده)
رفتیم زنگ تفریح.
زنگ های ما ۹ ساعته.
زنگ اخریم.
تو کلاس نشستیم.
چند دقیقه دیگه زنگ میخوره میریم خونه.
یهو زنگ خورد.
همه ی ۶ دوست جانکوک رفتن.
فقط موند من و یونا و جاکوک و لارا.
یونا:بیا بریم ا.ت
ا.ت:من یکم کار دارم تو داخل حیاط منتظر باش من الان میام.
یونا:باشه
و استاد هم رفت.
کوک:عشقم لارا تو بر منم میام.
لارا:(با اخم)باشه
همه رفتن.
حتی استاد موندیم.
من و جانکوک
پایان این پارت
ا.ت*وبو
داشتیم میرفیتم.
حیاط که یهو......
دوست دختره افریطه.
جانکوک اومد یعنی لارا.
اما خود جانکوک سلیطه نیومد.
داشت با سرعت میومد سمتمون.
لارا:هی ا.ت دفع اخرت باشه به دوست پسرم دست بزنی
ا.ت:تو اسمم رو از کجا میدونی
لارا:شنیدم.
که یهو جانکوک مارو دید.
همون لحظه.
لارا افتاد زمین.
که من زدمش.
خیلی اشغاله خدا وکیلی.
کوک:لا لارا
ا.ت:چقدر سریع باور کرد خله
با سرعت اومد.
رفت لارا رو گرفت
کوک:افریطه میدونم باهات چیکار کنم فقط وایسا
ا.ت:بریم یونا همشون دیوون(با خنده)
کوک:بریم ا.ت اینا رو ول کن(بو خنده)
رفتیم زنگ تفریح.
زنگ های ما ۹ ساعته.
زنگ اخریم.
تو کلاس نشستیم.
چند دقیقه دیگه زنگ میخوره میریم خونه.
یهو زنگ خورد.
همه ی ۶ دوست جانکوک رفتن.
فقط موند من و یونا و جاکوک و لارا.
یونا:بیا بریم ا.ت
ا.ت:من یکم کار دارم تو داخل حیاط منتظر باش من الان میام.
یونا:باشه
و استاد هم رفت.
کوک:عشقم لارا تو بر منم میام.
لارا:(با اخم)باشه
همه رفتن.
حتی استاد موندیم.
من و جانکوک
پایان این پارت
۸.۳k
۲۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.