پارت ۳۳
از زبان کوک:
دختره لجباز همش بلده فقط منو عصبی کنه هوووف اصلا نمیدونم چجوری کارامو انجام دادم همش یه یونا فک میکردم کارام که تموم شد جمع کردم وسایلمو و برگشتم عمارت امروز اصلا حوصله ندارم این خانومم که واسه من چصی میاد😂 رفتم بالا تو اتاق ببینم چیکار میکنه درو باز کردم نشسته بود کنار پنجره
_اع کوک اومدی سلام
+سلام چطوری
_مرسی
یهو دیدم اومد و بغلم کرد
+چی شد خانوم جئون تو که با من قهر بودی(پوزخند)
_حالا آشتی بیخیال
+هوم خیلی خب
نشستیم رو تخت خودشو انداخت تو بغلم
_جونکوکی خسته ای
+هووووف خیلی
_پس بیا بخوابیم
+باشه
دراز کشید رو تخت و لباسشو درآورد
+واییی کل بدنم درد میکنه از صب بسکه کار کردم
_اخییی بگردم الهی کجات درد میکنه
+شونه هام
_برعکس شو برات ماساژش بدم
+باشه مرسی عزیزم
به پشت خوابید و من شونه هاشو براش ماساژ دادم
+اخیشششش بهتر شدم قوربون دستات برم
دستامو گرفت و بوسید و بعد منو کشید و انداخت رو خودش کم کم چشای هر دومون گرم شد و خواب رفتیم (حاجی اینا خو همش خوابن😂)
از زبان کوک یه ساعت بعد:
از خواب بیدار شدم دیدم یونا مث یه گربه ریزه میزه تو بغلم جمع شده دلم براش ضعف رفت و شروع کردم به بوسیدنش لباشو میخوردم که دیدم دستشو گذاشت رو ضاویع فکم و همراهی کرد با کمبود نفس از هم جدا شدیم
+اع میبینم که آدم شدی عزیزم(پوزخند)
_اع جونکوک میشه اینقدر تیکه نندازی
+خیلی خب ببخشید(خنده)
_میخواستم باهات حرف نزنم تا چند روز ولی دیدم نمیشه بیخیال شدم
+دیگه از این غلطا نکن
_باشه باشه من زبونمو دوس دارم نمیخوام تو ببریش
+(در حال جر خوردن)
_چرا میخندی
+واییی از دست تو واقعا فک کردی من زبونتو میبرم بچه من باهات شوخی کردم فقط خواستم بترسونمت
_اع جدی
+اره بابا خنگ خودمی تو(خنده)
بعد لپمو محکم بوسید که قرمز شد
دختره لجباز همش بلده فقط منو عصبی کنه هوووف اصلا نمیدونم چجوری کارامو انجام دادم همش یه یونا فک میکردم کارام که تموم شد جمع کردم وسایلمو و برگشتم عمارت امروز اصلا حوصله ندارم این خانومم که واسه من چصی میاد😂 رفتم بالا تو اتاق ببینم چیکار میکنه درو باز کردم نشسته بود کنار پنجره
_اع کوک اومدی سلام
+سلام چطوری
_مرسی
یهو دیدم اومد و بغلم کرد
+چی شد خانوم جئون تو که با من قهر بودی(پوزخند)
_حالا آشتی بیخیال
+هوم خیلی خب
نشستیم رو تخت خودشو انداخت تو بغلم
_جونکوکی خسته ای
+هووووف خیلی
_پس بیا بخوابیم
+باشه
دراز کشید رو تخت و لباسشو درآورد
+واییی کل بدنم درد میکنه از صب بسکه کار کردم
_اخییی بگردم الهی کجات درد میکنه
+شونه هام
_برعکس شو برات ماساژش بدم
+باشه مرسی عزیزم
به پشت خوابید و من شونه هاشو براش ماساژ دادم
+اخیشششش بهتر شدم قوربون دستات برم
دستامو گرفت و بوسید و بعد منو کشید و انداخت رو خودش کم کم چشای هر دومون گرم شد و خواب رفتیم (حاجی اینا خو همش خوابن😂)
از زبان کوک یه ساعت بعد:
از خواب بیدار شدم دیدم یونا مث یه گربه ریزه میزه تو بغلم جمع شده دلم براش ضعف رفت و شروع کردم به بوسیدنش لباشو میخوردم که دیدم دستشو گذاشت رو ضاویع فکم و همراهی کرد با کمبود نفس از هم جدا شدیم
+اع میبینم که آدم شدی عزیزم(پوزخند)
_اع جونکوک میشه اینقدر تیکه نندازی
+خیلی خب ببخشید(خنده)
_میخواستم باهات حرف نزنم تا چند روز ولی دیدم نمیشه بیخیال شدم
+دیگه از این غلطا نکن
_باشه باشه من زبونمو دوس دارم نمیخوام تو ببریش
+(در حال جر خوردن)
_چرا میخندی
+واییی از دست تو واقعا فک کردی من زبونتو میبرم بچه من باهات شوخی کردم فقط خواستم بترسونمت
_اع جدی
+اره بابا خنگ خودمی تو(خنده)
بعد لپمو محکم بوسید که قرمز شد
۶۶.۴k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.