وقتی خیانت کرد اما... P ¹⁴
" یادته وقتی پیدام کردی...
یه دختر بودم که روی پل وایساده بودم میخواستم خودمو بندازم
اما گرفتیم
۵ سال پیش اون با بهترین رفیقم ازدواج کرد
اون پسر
فکر کردم با همه فرق میکنه * جمع شدن اشک*" a,t
" همون پسریه که در موردش بهم میگفتی ؟" seo
" اوهوم ، اما باور کن دیگه حتی واسم مهم نیست " a,t
" ات انقدر بهم اعتماد نداری که نگفتی ؟" seo
" سئو باور کن ..." a,t
" فقد بزار زمان درستش کنه حرف نمیتونه کاری کنه " seo
" باشه....میرم تو هم استراحت کن " a,t
من حس عجیبی دارم
چرا باید دو نفر توی قلبم باشه؟
یا...
فقد یه نفره فقد یکی رو استفاده میکنم
من میخوام فراموشت کنم لعنتی
پس چرا دوباره توی زندگیم اومدی؟
قدم زدن تنها چیزی بود که میتونست اروممکنه
اگر دوسم داره چرا پنچ سالپیش اینکارو باهام کردی؟
چرا گفتی تنها عزیزتم و ولمکردی
من توی سرما و گرما تنها بودم .... پس اینم روش میزارم
قطره...
اولین قطره روی بینی اش چکید و باعث شد سرش ناخداگاه بالا بیاد
اره بارون گرفت
شاید وقتش بود اساسی خالی بشه
هیچ کس اشکاش و ندید به جز حموم
تنها جایی که تونست اشک هاش آسوده پایین بیاد و به بهونه شامپو داخل چشماش در کنه
اشک هم خوبه هم بد
دروغ هم خوبه هم بد
اینجا دلیلشو میگم...
تصادف با رفیق قدیمی اعتقادی دارید ؟
زیربارون ، خیس ، خسته روحی ، بدون توان
در حالی که به زور راه میرفت با فردی برخورد و سرش شدیدا درد گرفت و وقتی به چهره اون نگاه کرد
~رفیق قدیمی نامردم~
یه دختر بودم که روی پل وایساده بودم میخواستم خودمو بندازم
اما گرفتیم
۵ سال پیش اون با بهترین رفیقم ازدواج کرد
اون پسر
فکر کردم با همه فرق میکنه * جمع شدن اشک*" a,t
" همون پسریه که در موردش بهم میگفتی ؟" seo
" اوهوم ، اما باور کن دیگه حتی واسم مهم نیست " a,t
" ات انقدر بهم اعتماد نداری که نگفتی ؟" seo
" سئو باور کن ..." a,t
" فقد بزار زمان درستش کنه حرف نمیتونه کاری کنه " seo
" باشه....میرم تو هم استراحت کن " a,t
من حس عجیبی دارم
چرا باید دو نفر توی قلبم باشه؟
یا...
فقد یه نفره فقد یکی رو استفاده میکنم
من میخوام فراموشت کنم لعنتی
پس چرا دوباره توی زندگیم اومدی؟
قدم زدن تنها چیزی بود که میتونست اروممکنه
اگر دوسم داره چرا پنچ سالپیش اینکارو باهام کردی؟
چرا گفتی تنها عزیزتم و ولمکردی
من توی سرما و گرما تنها بودم .... پس اینم روش میزارم
قطره...
اولین قطره روی بینی اش چکید و باعث شد سرش ناخداگاه بالا بیاد
اره بارون گرفت
شاید وقتش بود اساسی خالی بشه
هیچ کس اشکاش و ندید به جز حموم
تنها جایی که تونست اشک هاش آسوده پایین بیاد و به بهونه شامپو داخل چشماش در کنه
اشک هم خوبه هم بد
دروغ هم خوبه هم بد
اینجا دلیلشو میگم...
تصادف با رفیق قدیمی اعتقادی دارید ؟
زیربارون ، خیس ، خسته روحی ، بدون توان
در حالی که به زور راه میرفت با فردی برخورد و سرش شدیدا درد گرفت و وقتی به چهره اون نگاه کرد
~رفیق قدیمی نامردم~
۳۸.۱k
۰۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.