ازدواج اجباری پارت42و43
جونگکوک:شاید احساس تنهایی کنی پس درمان این تنهایی بودن یه بچه ست که بشه دلیل سر گرمی و خوشحالی مون
متعجب گفتم
ا.ت:بچه یاااا باید شوخی کنی من هیچ حوصله بچه مچه ندارم
اخم کرد
جونگکوک:منظورت چیه باید بچه داشته باشیم دیگه من بچه دوست دارم توم همسرمی پس باید بهم یه بچه ببخشی
ا.ت:الان تو چه عجله ای داری مینا و هوسوک قراره بچه دار شن خودتو با بچه اونها مشغول کن
دستاشو دور ک*مرم محکم تر کرد و به خودش چ*سپوندم
جونگکوک:من بچه خودمونو میخوام
کلافه نگاهش کردم که سر شو نزدیک کرد......
.
پارت43 تو کامنت ها لطفا کامنت نزارید تابقیه زودببین
متعجب گفتم
ا.ت:بچه یاااا باید شوخی کنی من هیچ حوصله بچه مچه ندارم
اخم کرد
جونگکوک:منظورت چیه باید بچه داشته باشیم دیگه من بچه دوست دارم توم همسرمی پس باید بهم یه بچه ببخشی
ا.ت:الان تو چه عجله ای داری مینا و هوسوک قراره بچه دار شن خودتو با بچه اونها مشغول کن
دستاشو دور ک*مرم محکم تر کرد و به خودش چ*سپوندم
جونگکوک:من بچه خودمونو میخوام
کلافه نگاهش کردم که سر شو نزدیک کرد......
.
پارت43 تو کامنت ها لطفا کامنت نزارید تابقیه زودببین
۵۲.۰k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.