وقتی از حرفاش پشیمونهp1
تو با یه قلب بیمار متولد شده بود …. پس اینکه ممکن بود هر لحظه قلبت بایسته یا اینکه به خاطر بیماریت چند روز تمام تو بیمارستان بستری بشی برات شده بده یه بخش دردناک توی زندگیت اما تو ….. تمام درد هایی که میکشیدی با مرد زندگیت قابل تحمل بود … چشاش . تمام حرفاش برای تو قرص مسکن بود
توی این دنیای خاکی کسی رو جز اون نداشتی
حتی پدر و مادرت تمحل اینکه نیمی از سال و بخاطر تو توی بیمارستان باشن رو نداشتن پس همونجوری تک و تنها تو سن ۱۷ سالگی ولت کردن …… اون موقع فکر میکردی دیگه به آخرای زندگیت رسیدی اما چه بسا که یکی از دکتر های اون جا رو عاشق خودت کرده بودی و این تازه شروعی بود برای داستان تازه وپر ازعشقی برای تو
.
.
.
با گذروندن تمام این خاطرات دوباره اشکات شروع به ریختن کردن این واقعا همون لینو بود ؟
امروز توی دعوا چیز هایی بهت گفت که متوجه شدی لینوت همون لینو قبل نیست عوض شده بود … حرفاش عین تیر به قلبت نفوذ کرده بود
چشاش … همون مصومیت و آرامش قبلو نداشت … کم توجهیاش به تو باعث میشد قلبت دردی رو چندین برار درد بیماریت حس کنه
مثل الان …. سرگردون توی خیابون های شلوغ داشتی قدم میزدی نمیدونستی کدومش برات دردناک تره حرف های خنجر مانند لینو یا بیماریت؟
خودتم میدونستی زیادی به قلبت فشار آوردی پس سعی کردی یه جا بشینی اما قلبت همینجور تیر میکشید تا اینکه دیگه دیدت تار شد سیاهی درونت به جسمت هم نفوذ کرد و هیچ جایی رو ندیدی
نظرتون بهم خیلی برای ادامه انرژی میده
پس لطفا نظرتون رو بهم بگید
توی این دنیای خاکی کسی رو جز اون نداشتی
حتی پدر و مادرت تمحل اینکه نیمی از سال و بخاطر تو توی بیمارستان باشن رو نداشتن پس همونجوری تک و تنها تو سن ۱۷ سالگی ولت کردن …… اون موقع فکر میکردی دیگه به آخرای زندگیت رسیدی اما چه بسا که یکی از دکتر های اون جا رو عاشق خودت کرده بودی و این تازه شروعی بود برای داستان تازه وپر ازعشقی برای تو
.
.
.
با گذروندن تمام این خاطرات دوباره اشکات شروع به ریختن کردن این واقعا همون لینو بود ؟
امروز توی دعوا چیز هایی بهت گفت که متوجه شدی لینوت همون لینو قبل نیست عوض شده بود … حرفاش عین تیر به قلبت نفوذ کرده بود
چشاش … همون مصومیت و آرامش قبلو نداشت … کم توجهیاش به تو باعث میشد قلبت دردی رو چندین برار درد بیماریت حس کنه
مثل الان …. سرگردون توی خیابون های شلوغ داشتی قدم میزدی نمیدونستی کدومش برات دردناک تره حرف های خنجر مانند لینو یا بیماریت؟
خودتم میدونستی زیادی به قلبت فشار آوردی پس سعی کردی یه جا بشینی اما قلبت همینجور تیر میکشید تا اینکه دیگه دیدت تار شد سیاهی درونت به جسمت هم نفوذ کرد و هیچ جایی رو ندیدی
نظرتون بهم خیلی برای ادامه انرژی میده
پس لطفا نظرتون رو بهم بگید
۱۰.۸k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.