𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 پارت ۲۹
گوشی رو خاموش کردم گذاشتم کنار دوباره ادبیات رو باز کردم معنی شعر هارو حفظ گردم لغت هارو هم حفظ کردم دانش زبامی هارو هم تمرین کردم خلاصه فول شدم ساعت رو دیدم پشمام ریخت ۱۱ بود کی انقد گذشت؟به احتمال زیاد همه تو پذیرایی نشستن رفتن پایین درست حدس زده بودم پایین بودن سلام دادم همه برگشتن سمتم و جوابمو دادن نشستم رو مبل تک نفره و با چشم دنبال ماهان بودم
ا.ت=ماهان نیست؟نمیبینمش
دایی=رفته بیرون گفت یک ساعته برمیگردم دیگه الانا باید پیداش بشه
ا.ت=اها
زندایی=شام نمیخوری؟نگه داشتم برات
ا.ت=نه دستت درد نکنه زندایی جون
دایی با انگشت اشاره به منو مینا اشاره کرد و گفت=شما دوتا چرا شام نمیخورین؟
گفتم=من میل ندارم ولی مینا رو نمیدونم
مینا=من چون لواشک خوردم به مامانم گفتم گفت انقد دروغ نگو خونه لواشک نداریم ما
ا.ت=عاا اره لواشک خورد ما
زندایی=از کجا اوردین اونوخ؟
علی=منم میخاممم
ا.ت= من شهربازی بودم خریدم اوردم
علی=منم میخاااااام
ا.ت=خیله خب مث بچه های چارساله منم میخوام منم میخوام
رفتم دو تا اوردم دادم خورد ساکت شد🤣😐زندایی یه خمیازه کشید بعدش دایی هم کشید
دایی=زن من خابم میاد بریم بخوابیم؟
زندایی=هنوز زوده بعدشم ماهان بیاد بعد
دایی=بیا بریم خب یکم چیز میکنیم بعد میخوابیم
دایی و این کارا؟من که پشمام ریخته بود علی یهو زد زیر خنده
دایی=مرگ پسره ی فال گوش حواست به فیلمت باشه منو زنم میریم خوش بگذرونیم شما هم زود بخوابین
سریع گوشای مینا رو گرفتم تا بچه چیزای بد بد نشنوه
زندایی=از دست تو مرد این چه کارابی عه میکنی؟
زن و شوهر رفتن که به کارشون برسن😑😐علی هنوز میخندیدمنم گوشای مینا رو گرفته بودم یهو دستامو از رو گوشم مرت کرد اونور و پاشد
مینا=خداشفان بدخ گوشام درد گرفت دیوونه
بعد رفت اتاقش علی هم که همینجور میخندید با دستم زدم تو کلش که خفه شد
اونم رفت بخابه ولی من نشسته بودم
علی=پاشو برو بخاب اون معلوم نیست کی بیاد
ا.ت=کیو میگی تو
علی=ماهان رو
ا.ت=من به ماهان چیکار دارم اصن به من چه نیاد خب
علی=چیه نکنه منتظری بیاد باهم برین تو بغل هم بخوابین هوممم؟
بالشت رو مبل رو پرت کردم
ا.ت=مرررض برو گمشو
زبون درازی کرد و رفت بالا فوحشش دادم عوضی
منم بلند شدم تلویزیون رو خاموش کردم رفتم دوغ درست کردم همیشه قبل خاب دوغ میخورم که زود خاب برم رفتم تو اتاقم نشستم درو بستم نشستم رو تخت یهو گوشیم زنگ خورد رادوین بود فکر میکررم جواب بدم یا ندم ولی دادم
ا.ت=سلام خوبی
رادوین=خوبم مرسی کم بود قطع کنم دیر جواب دادی
ا.ت=ببخشید چه خبر چیکار میکنی
رادوین=سلامتیت هیچی بیکار میخواستم بخوابم
ا.ت=این وقت شب خیر باشه به من زنگ زدی
رادوین=میخواستم بپرسم کدوم مدرسه میری؟.
ا.ت=....................
ا.ت=ماهان نیست؟نمیبینمش
دایی=رفته بیرون گفت یک ساعته برمیگردم دیگه الانا باید پیداش بشه
ا.ت=اها
زندایی=شام نمیخوری؟نگه داشتم برات
ا.ت=نه دستت درد نکنه زندایی جون
دایی با انگشت اشاره به منو مینا اشاره کرد و گفت=شما دوتا چرا شام نمیخورین؟
گفتم=من میل ندارم ولی مینا رو نمیدونم
مینا=من چون لواشک خوردم به مامانم گفتم گفت انقد دروغ نگو خونه لواشک نداریم ما
ا.ت=عاا اره لواشک خورد ما
زندایی=از کجا اوردین اونوخ؟
علی=منم میخاممم
ا.ت= من شهربازی بودم خریدم اوردم
علی=منم میخاااااام
ا.ت=خیله خب مث بچه های چارساله منم میخوام منم میخوام
رفتم دو تا اوردم دادم خورد ساکت شد🤣😐زندایی یه خمیازه کشید بعدش دایی هم کشید
دایی=زن من خابم میاد بریم بخوابیم؟
زندایی=هنوز زوده بعدشم ماهان بیاد بعد
دایی=بیا بریم خب یکم چیز میکنیم بعد میخوابیم
دایی و این کارا؟من که پشمام ریخته بود علی یهو زد زیر خنده
دایی=مرگ پسره ی فال گوش حواست به فیلمت باشه منو زنم میریم خوش بگذرونیم شما هم زود بخوابین
سریع گوشای مینا رو گرفتم تا بچه چیزای بد بد نشنوه
زندایی=از دست تو مرد این چه کارابی عه میکنی؟
زن و شوهر رفتن که به کارشون برسن😑😐علی هنوز میخندیدمنم گوشای مینا رو گرفته بودم یهو دستامو از رو گوشم مرت کرد اونور و پاشد
مینا=خداشفان بدخ گوشام درد گرفت دیوونه
بعد رفت اتاقش علی هم که همینجور میخندید با دستم زدم تو کلش که خفه شد
اونم رفت بخابه ولی من نشسته بودم
علی=پاشو برو بخاب اون معلوم نیست کی بیاد
ا.ت=کیو میگی تو
علی=ماهان رو
ا.ت=من به ماهان چیکار دارم اصن به من چه نیاد خب
علی=چیه نکنه منتظری بیاد باهم برین تو بغل هم بخوابین هوممم؟
بالشت رو مبل رو پرت کردم
ا.ت=مرررض برو گمشو
زبون درازی کرد و رفت بالا فوحشش دادم عوضی
منم بلند شدم تلویزیون رو خاموش کردم رفتم دوغ درست کردم همیشه قبل خاب دوغ میخورم که زود خاب برم رفتم تو اتاقم نشستم درو بستم نشستم رو تخت یهو گوشیم زنگ خورد رادوین بود فکر میکررم جواب بدم یا ندم ولی دادم
ا.ت=سلام خوبی
رادوین=خوبم مرسی کم بود قطع کنم دیر جواب دادی
ا.ت=ببخشید چه خبر چیکار میکنی
رادوین=سلامتیت هیچی بیکار میخواستم بخوابم
ا.ت=این وقت شب خیر باشه به من زنگ زدی
رادوین=میخواستم بپرسم کدوم مدرسه میری؟.
ا.ت=....................
۱۰.۲k
۱۴ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.