نیستی، نباش!
نیستی، نباش!
خیالت که هست...
دلم که می گیرد، سر روی شانه ات می گذارم...
شانه واقعی نیست، نباشد!
دستت که هست!
لا به لای موهایم فرو می رود و گاهی اشک هایم را پاک می کند.
اشک هایم پاک نمی شوند، خب نشوند!
صدایت که شنیده می شود!
می گویی گریه چرا؟! تا تو کنارم هستی... چرا؟!
گوش نمی شنود، خب نشنود!
قلب که دارم! احساس که هست، عشق که پا برجاست...
تو به خاطر نداری اما...
روزی که می رفتی...
من و این دل با هم شرط کردیم!
شرط کردیم برای شنیدن صدای بودنت، روی پای خودمان بایستیم!
خیالت که هست...
دلم که می گیرد، سر روی شانه ات می گذارم...
شانه واقعی نیست، نباشد!
دستت که هست!
لا به لای موهایم فرو می رود و گاهی اشک هایم را پاک می کند.
اشک هایم پاک نمی شوند، خب نشوند!
صدایت که شنیده می شود!
می گویی گریه چرا؟! تا تو کنارم هستی... چرا؟!
گوش نمی شنود، خب نشنود!
قلب که دارم! احساس که هست، عشق که پا برجاست...
تو به خاطر نداری اما...
روزی که می رفتی...
من و این دل با هم شرط کردیم!
شرط کردیم برای شنیدن صدای بودنت، روی پای خودمان بایستیم!
۳.۶k
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.