عشق مافیایی من :)
عشق مافیایی من :)
P_8💞
صبح
ات ویو
از خواب بیدار شدم دیشب انقدر گریه کردم همینجوری خوابم برد بدنم هم درد می کنه هم خشک شده در رو باز کردم رفتم بیرون ساعتو دیدم هنوز ساعت ۷ صبح بود رفتم اتاق خودمون موهامو درست کردم و از یکی از دخترای اونجا کرم پودر گرفتم زدم روی کبودیام جیا رو بیدار کردم رفتم پیش اجوما اجوماهم گفت صبحانه درست کنیم رفتیم آشپز خونه صبحانه آماده شده بود اجوما گفت بریم بیدارش کنیم هر کاری کردم جیا نرفت مجبور شدم خودم برم ایشششش
(دلتم بخواد) رفتم در زدم ولی جواب نداد آروم درو باز کردم دیدم ی دختره تو بغلش خوابیده خودشم خوابه رفتم نزدیکتر آروم صداش زدم
ات : ارباب(اروم)
یونگی: هوم
لانا: تو دیگه کی هستی
ات: من خدمت کارم ارباب صبحانه حاضره
بعدش از اتاق اومدم بیرون
رفتم آشپز خونه دیدم جیا رفته تو فکر
ات: جیا جیا هویییی جیاااا
جیا: ها چیههه
ات: میگم چرا رفتی تو فکر
جیا: هیچی ی پسر خوشگل و. جذاب اومد ازم آب خواست خیلی جذاب بودددد
ات: واقعا که تو این اوضاع فقط کم داشتیم
خانم عاشق بشن
جیا: ععععع
ادامه دارد....
P_8💞
صبح
ات ویو
از خواب بیدار شدم دیشب انقدر گریه کردم همینجوری خوابم برد بدنم هم درد می کنه هم خشک شده در رو باز کردم رفتم بیرون ساعتو دیدم هنوز ساعت ۷ صبح بود رفتم اتاق خودمون موهامو درست کردم و از یکی از دخترای اونجا کرم پودر گرفتم زدم روی کبودیام جیا رو بیدار کردم رفتم پیش اجوما اجوماهم گفت صبحانه درست کنیم رفتیم آشپز خونه صبحانه آماده شده بود اجوما گفت بریم بیدارش کنیم هر کاری کردم جیا نرفت مجبور شدم خودم برم ایشششش
(دلتم بخواد) رفتم در زدم ولی جواب نداد آروم درو باز کردم دیدم ی دختره تو بغلش خوابیده خودشم خوابه رفتم نزدیکتر آروم صداش زدم
ات : ارباب(اروم)
یونگی: هوم
لانا: تو دیگه کی هستی
ات: من خدمت کارم ارباب صبحانه حاضره
بعدش از اتاق اومدم بیرون
رفتم آشپز خونه دیدم جیا رفته تو فکر
ات: جیا جیا هویییی جیاااا
جیا: ها چیههه
ات: میگم چرا رفتی تو فکر
جیا: هیچی ی پسر خوشگل و. جذاب اومد ازم آب خواست خیلی جذاب بودددد
ات: واقعا که تو این اوضاع فقط کم داشتیم
خانم عاشق بشن
جیا: ععععع
ادامه دارد....
۱۹.۵k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.