خون آشام خشن من
p5
که یهو کوک اومد تو و گفت:
کوک:امشب یک پارتی قراره توی خونه ی دوستن برگزار بشه و ماهم قراره بریم همه با دوست دختراشون میان پس توهم نقش دویت دخترم رو بازی میکنی فهمیدی(سرد) و ساعت ۳ صبح شروع میشه و ساعت ۵ صبح تموم میشه
ا.ت:چشم(سرشو انداخت پایین)
ادمین: و کوک رفت
ا.ت:ساعتو نگاه کردم ساعت ۱ بود پس یک حموم ۴۰مینی رفتم اومدم بیرون و روتین پوستی انجام دادم و لباس نسبتا بازی پوشیدم و یک آرایش لایت کردم موهامو حالت دادم و کوک رفته بود بیرون منم رفتم از اتاق بیرون و و روی مبل نشستم و یکم با گوشیم ور رفتم که دیدم کوک زنگ و گفت بیام بیرون و کتمو برداشتم و رفتم دیدم کوک توی ماشین نشسته و بهم خیره شده و هرچی صداش زدم جواب نداد امگاری توی آلم دیگا بود
ا.ت:ارباب(داد)
کوک:بله بله چیشده
ا.ت:هرچی صداتون میکنم اصلا جواب نمیدین
کوک:ببخشید راستی منو کوک صدا کن و اونجا ددی صدام کن
ا.ت:چشم
............
ویو عمارت دوست کوک :ا.ت
که دیدم شیش نفر دارن میان طرفمون
که یهو کوک بعلشون کرد...
که یهو کوک اومد تو و گفت:
کوک:امشب یک پارتی قراره توی خونه ی دوستن برگزار بشه و ماهم قراره بریم همه با دوست دختراشون میان پس توهم نقش دویت دخترم رو بازی میکنی فهمیدی(سرد) و ساعت ۳ صبح شروع میشه و ساعت ۵ صبح تموم میشه
ا.ت:چشم(سرشو انداخت پایین)
ادمین: و کوک رفت
ا.ت:ساعتو نگاه کردم ساعت ۱ بود پس یک حموم ۴۰مینی رفتم اومدم بیرون و روتین پوستی انجام دادم و لباس نسبتا بازی پوشیدم و یک آرایش لایت کردم موهامو حالت دادم و کوک رفته بود بیرون منم رفتم از اتاق بیرون و و روی مبل نشستم و یکم با گوشیم ور رفتم که دیدم کوک زنگ و گفت بیام بیرون و کتمو برداشتم و رفتم دیدم کوک توی ماشین نشسته و بهم خیره شده و هرچی صداش زدم جواب نداد امگاری توی آلم دیگا بود
ا.ت:ارباب(داد)
کوک:بله بله چیشده
ا.ت:هرچی صداتون میکنم اصلا جواب نمیدین
کوک:ببخشید راستی منو کوک صدا کن و اونجا ددی صدام کن
ا.ت:چشم
............
ویو عمارت دوست کوک :ا.ت
که دیدم شیش نفر دارن میان طرفمون
که یهو کوک بعلشون کرد...
۱۲.۳k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.