P55
روم رو برنگردوندم بلکه کامل چرخیدم و پشت بهش خوابیدم که زد بهم و گفت : با توام به کی گفتی دختر باز ؟
از اینکه اینقدر حساس شده بود تقریبا خندم گرفته بود ولی سعی میکردم اصلا نشونش ندم .
جونگ کوک : دلت میخواد دختر باز رو نشونت بدم ؟
ا/ت : شب بخیر
جونگ کوک : شب بخیر دیگه ؟
ا/ت : آره شب بخیر
حرفم که تموم شد اومد و خیلی نزدیک به من خوابید حس کردم نزدیک بهم خوابیده تا معذبم کنه خواستم ببینم چقدر باهم فاصله داریم برای همین روم رو آروم برگردوندم تا ببینم که احساس کردم صورتش خیلی نگاهنانی به صورتم چسبید خیلی سریع بود برای همین واکنشی در برابرش نداشتم فقط بی حرکت موندم که یک بعد ازم جدا شدم و رفت عقب و توی چشام نگاه کرد .
جونگ کوک : تو حتی معنی دختر باز رو نمیدونی
خیلی ناخواسته برگشتم و پشت بهش خوابیدم و سریع چشمام رو بستم با صدای جابه جا شدنش فهمیدم که اونم روی تخت خوابید ، خیلی بد خجالت کشیدم اما نمیدونستم بیشترش برای چیه شاید انتظارشو نداشتم تا این حد بحثمون پیش بره راست میگفت من حتی معنی دختر باز رو نمیدونستم ولی تو فکرم داشتم به این فکر میکردم که وقتی داشت داستان اون دختره رو برام تعریف میکرد سعی داشت یه جوری قانعم کنه که با اون نبوده ، احساس سرما میکردم برای همین یکم تو خودم جمع شدم که یه پتو افتاد روم .
جونگ کوک : لالی ؟ بگو سردمه
سردم بود و اصلا حواسم نبود چند دقیقه ی پیش توی آب یخ بودم خودم رو توی پتو پیچیدم که بعد از اینکه گرمم شد کم کم خوابم برد .
صبح که از خواب پاشدم جونگ کوک رفته بود پتو رو یکم از روم دادم اون ور و به ساعت نگاه کردم ۱۰ صبح بود امروز دیگه میخواستیم برگردیم عمارت خواستم از جام پاشم که در اتاق باز شد و جیمین با حالتی که غرق خواب بود اومد تو با نگاه کردن به قیافش با اون لباس خواب و عروسک چیمی که دستش بود خندم گرفت و با همون خنده پرسیدم : جیمین اینجا چیکار میکنی ؟
جیمین : اومدم بخوابم
ا/ت : بخوابی ؟
جیمین : آره
ا/ت : چرا مگه نخوابیدی ؟
جیمین : نه اون جین بیشعور نزاشت
بعدم اومد و افتاد روی تخت و خوابید و چیمی رو بغل کرد . این الان کپی بچه هاست بعد به من میگه بچه
ا/ت : نگاه کن مثل بچه ها خوابید
جیمین : ا/ت ترو ناموست نشو جین تو دیگه بزار بخوابم
بهش خندیدم و گفتم : بخواب
بعدم خودم از جام پاشدم
از اینکه اینقدر حساس شده بود تقریبا خندم گرفته بود ولی سعی میکردم اصلا نشونش ندم .
جونگ کوک : دلت میخواد دختر باز رو نشونت بدم ؟
ا/ت : شب بخیر
جونگ کوک : شب بخیر دیگه ؟
ا/ت : آره شب بخیر
حرفم که تموم شد اومد و خیلی نزدیک به من خوابید حس کردم نزدیک بهم خوابیده تا معذبم کنه خواستم ببینم چقدر باهم فاصله داریم برای همین روم رو آروم برگردوندم تا ببینم که احساس کردم صورتش خیلی نگاهنانی به صورتم چسبید خیلی سریع بود برای همین واکنشی در برابرش نداشتم فقط بی حرکت موندم که یک بعد ازم جدا شدم و رفت عقب و توی چشام نگاه کرد .
جونگ کوک : تو حتی معنی دختر باز رو نمیدونی
خیلی ناخواسته برگشتم و پشت بهش خوابیدم و سریع چشمام رو بستم با صدای جابه جا شدنش فهمیدم که اونم روی تخت خوابید ، خیلی بد خجالت کشیدم اما نمیدونستم بیشترش برای چیه شاید انتظارشو نداشتم تا این حد بحثمون پیش بره راست میگفت من حتی معنی دختر باز رو نمیدونستم ولی تو فکرم داشتم به این فکر میکردم که وقتی داشت داستان اون دختره رو برام تعریف میکرد سعی داشت یه جوری قانعم کنه که با اون نبوده ، احساس سرما میکردم برای همین یکم تو خودم جمع شدم که یه پتو افتاد روم .
جونگ کوک : لالی ؟ بگو سردمه
سردم بود و اصلا حواسم نبود چند دقیقه ی پیش توی آب یخ بودم خودم رو توی پتو پیچیدم که بعد از اینکه گرمم شد کم کم خوابم برد .
صبح که از خواب پاشدم جونگ کوک رفته بود پتو رو یکم از روم دادم اون ور و به ساعت نگاه کردم ۱۰ صبح بود امروز دیگه میخواستیم برگردیم عمارت خواستم از جام پاشم که در اتاق باز شد و جیمین با حالتی که غرق خواب بود اومد تو با نگاه کردن به قیافش با اون لباس خواب و عروسک چیمی که دستش بود خندم گرفت و با همون خنده پرسیدم : جیمین اینجا چیکار میکنی ؟
جیمین : اومدم بخوابم
ا/ت : بخوابی ؟
جیمین : آره
ا/ت : چرا مگه نخوابیدی ؟
جیمین : نه اون جین بیشعور نزاشت
بعدم اومد و افتاد روی تخت و خوابید و چیمی رو بغل کرد . این الان کپی بچه هاست بعد به من میگه بچه
ا/ت : نگاه کن مثل بچه ها خوابید
جیمین : ا/ت ترو ناموست نشو جین تو دیگه بزار بخوابم
بهش خندیدم و گفتم : بخواب
بعدم خودم از جام پاشدم
۲۳.۰k
۱۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.