پارت ۴۱ Blood moon
پارت ۴۱ Blood moon
که با سوت جونگکوک برگشتو رفت
یادم اومد که باید میرفتم حمام
یه نگاه به اتاق جونگکوک کردم
یه اتاق بزرگ بود با
تم مشکی،زغالی و خاکستری پر رنگ داشت
تخت دو نفره که مشکی بود و رو تختی
خاکستری
رنگ دیوار هم مشکی بود
میز زغالی کامپیوتر و پی اس فایو خاکستری
کمد خاکستری و ساعت
و یه اینه مسطتیلی بزرگ که به دیوار وصل بود و یه تلویزیون که روبه روی تخت بالا روی
دیوار نصب شده بود
اتاق خوشگل و خفنو برمیداره برا خودش به من یه اتاق داغون میده
از اتاقش رفتم بیرون و رفتم سمت اتاق خودم
یکی از شورتکا و تاپا رو برداشتم و رفتم حموم
زیر دوش اب فکرم درگیر بود
خب اقای جئون
قدرت زور و بازو و خشن بودن تو
قدرت ناز و عشوه و رفتارای دخترونه ی من
شامو و شامپو بدنو برداشتم
خوش بو بودن بدن و موهای من جوریه که بو رو به خودش میگیره
................................................................
از حموم اومدم بیرون و بدنمو خشک کردم لباسارو پوشیدم
و نم موهامو یکمی با حوله گرفتم
از اتاقم اومدم بیرون و از اون پله مارپیچ رفتم پایین
جونگکوک روی کاناپه مشغول فیلم دیدن بود
رفتم یکی از صندلی های میز غذا خوری رو کشیدم عقب که باعث شد صدای بدی بده
نشستم و یکی از جعبه های پیتزا که روی میز غذا خوری بودن رو باز
کردم تیکه ی اولو برداشتم
هین غذا خوردنم نگاه سنگین یه نفرو روی خودم حس کردم
برگشتمو به جونگکوک نگاه کردم که داشت با لبخند بهم نگاه میکرد
بالا تنش هنوز لخت بود
..................................................
&پرش زمانی به ۲ صبح
(یا همون شب خودمون)
توی جام غلط خوردم تا خوابم ببره
نشستم روی تخت و از لیوان اب کنار عسلی خوردم
و بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون و رفتم پایین
روی کاناپه نشستم که چشمم خورد به
پی اس فایو و دوتا دستش
رفتم و روشنش کردم
یکی از دسته هارو برداشتم و شانسی یه بازیو گذاشتم
وسط بازی بودم که تلویزیون خاموش شد
با فکر اینکه برقا رفته دسته رو گذاشتم کنارم روی کاناپه
ولی اگه برق رفته چرا چراغا روشنن
که یه صدایی از پشت شنیدم
کوک:شما چرا الان خواب نیستی
ا/ت:خوابم نمیاد،کنترلو بده
کوک:خجالت نمیکشی توی این سنت بازی میکنی
ا/ت:نه حتما توهم بازی میکنی اون کنترلو بده
کوک:بیا بگیرش
بلند شدم رفتم دنبالش خواستم کنترلو بگیرم که گرفتتش بالا تر
دستمو گذاشتم روی شونش تا بتونم بهتر بپرم
کوک:وایسا،به یه شرط کنترلو میدم
ا/ت:چی
کوک:هرکی برد میتونه خواسته هاشو بگه
قبول کردم و کنترلو ازش گرفتم و تلویزیون روشن کردم و دسته دومو دادم بهش
که با سوت جونگکوک برگشتو رفت
یادم اومد که باید میرفتم حمام
یه نگاه به اتاق جونگکوک کردم
یه اتاق بزرگ بود با
تم مشکی،زغالی و خاکستری پر رنگ داشت
تخت دو نفره که مشکی بود و رو تختی
خاکستری
رنگ دیوار هم مشکی بود
میز زغالی کامپیوتر و پی اس فایو خاکستری
کمد خاکستری و ساعت
و یه اینه مسطتیلی بزرگ که به دیوار وصل بود و یه تلویزیون که روبه روی تخت بالا روی
دیوار نصب شده بود
اتاق خوشگل و خفنو برمیداره برا خودش به من یه اتاق داغون میده
از اتاقش رفتم بیرون و رفتم سمت اتاق خودم
یکی از شورتکا و تاپا رو برداشتم و رفتم حموم
زیر دوش اب فکرم درگیر بود
خب اقای جئون
قدرت زور و بازو و خشن بودن تو
قدرت ناز و عشوه و رفتارای دخترونه ی من
شامو و شامپو بدنو برداشتم
خوش بو بودن بدن و موهای من جوریه که بو رو به خودش میگیره
................................................................
از حموم اومدم بیرون و بدنمو خشک کردم لباسارو پوشیدم
و نم موهامو یکمی با حوله گرفتم
از اتاقم اومدم بیرون و از اون پله مارپیچ رفتم پایین
جونگکوک روی کاناپه مشغول فیلم دیدن بود
رفتم یکی از صندلی های میز غذا خوری رو کشیدم عقب که باعث شد صدای بدی بده
نشستم و یکی از جعبه های پیتزا که روی میز غذا خوری بودن رو باز
کردم تیکه ی اولو برداشتم
هین غذا خوردنم نگاه سنگین یه نفرو روی خودم حس کردم
برگشتمو به جونگکوک نگاه کردم که داشت با لبخند بهم نگاه میکرد
بالا تنش هنوز لخت بود
..................................................
&پرش زمانی به ۲ صبح
(یا همون شب خودمون)
توی جام غلط خوردم تا خوابم ببره
نشستم روی تخت و از لیوان اب کنار عسلی خوردم
و بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون و رفتم پایین
روی کاناپه نشستم که چشمم خورد به
پی اس فایو و دوتا دستش
رفتم و روشنش کردم
یکی از دسته هارو برداشتم و شانسی یه بازیو گذاشتم
وسط بازی بودم که تلویزیون خاموش شد
با فکر اینکه برقا رفته دسته رو گذاشتم کنارم روی کاناپه
ولی اگه برق رفته چرا چراغا روشنن
که یه صدایی از پشت شنیدم
کوک:شما چرا الان خواب نیستی
ا/ت:خوابم نمیاد،کنترلو بده
کوک:خجالت نمیکشی توی این سنت بازی میکنی
ا/ت:نه حتما توهم بازی میکنی اون کنترلو بده
کوک:بیا بگیرش
بلند شدم رفتم دنبالش خواستم کنترلو بگیرم که گرفتتش بالا تر
دستمو گذاشتم روی شونش تا بتونم بهتر بپرم
کوک:وایسا،به یه شرط کنترلو میدم
ا/ت:چی
کوک:هرکی برد میتونه خواسته هاشو بگه
قبول کردم و کنترلو ازش گرفتم و تلویزیون روشن کردم و دسته دومو دادم بهش
۱۵.۲k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.