فرشته ای که رفت p21
ا.ت : من از جیمین بچه دارممممم؟
یونا : بابا دارو ها رو میخوری به رحمت خدا میره
تهیونگ : ای خدا چقدر دردسر داریم
کوک : بابا چیزی نمیشه بچه رو میکشیم تا کوچیکه
شب :
همه خواب بودن جز ا.ت که تو اتاق خودش بود ساعت هم 4 و نیم صبح بود که ا.ت یه صدایی شنید و بعدم بیهوشی
صبح:
ا.ت : ایی من کجام ؟ اینجا کجاست ؟
جیمین : سلام
ا.ت :بازم تو چی میخوای از جونم حامله هم شدم غیر قانونی
جیمین : از تهیونگ؟
ا.ت : نه بچه جنابعالیه
جیمین : واقعا؟! پس مبارکمون باشه
ا.ت : چی میگی صقدش میکنم
جیمین : غلط میکنی
تهیونگ ویو :
صبح بلند شدم رفتم پیش ا.ت دیدم نیست همه جا رو گشتم ولی نبود خدایا اینبار کجا رفته اَهههه
کوک : الو
تهیونگ : الو کوک میگم ا.ت خونه شماست پیش یونا ؟
کوک : نه دوباره گم شده ؟یونا بیرونه شاید پیش اونه به یونا زنگ میزنم
یونا : الو عشقم
کوک : الو بیب ا.ت نیست دوباره پیش توعه ؟
یونا : چی ؟! نه اینجا نیست
کوک : وااای چیکار کنیم؟
یونا : کار جیمین نباشه ؟
کوک : نه بابا جیمین رو بردیم تو بیابون کلی کتک خورد چجوری فرار کرده همون جا فوت کرده
(خدا نکنه جیمین فوت کنه)
ا.ت : بازم الان به تهیونگ و دوستان میگم میان دنبالم
جیمین : به همین خیال باش چون داخل هواپیما تشریف دارید خانم و تا دقایقی دیگر به ایلات متحده ( آمریکا) میرسیم
ا.ت : چی ؟!!!!؟؟؟؟؟.
جیمین : بله الان ما دیگه نه کره هستیم نه آسیا نه اونور دنیا 😂
ذهن ا.ت : چه غلطی کنم حالا🥲
جیمین : همونجا عقد میکنیم و تو هم زنم میشی و نینیمون هم دنیا میاد اونجا یه سونگرافی هم میریم ☺️
ا.ت : باشه من باهات ازدواج میکنم
ذهن ا.ت : خو چیکار کنم نمیتونم فرار کنم مجبورم باهاش بسازم
بعد صدای وحشتناکی اومد و انگار رسیدیم
ا.ت : جیمین من هیچی نیاوردم
جیمین :....
ا.ت : من لباس ندارم جیمین پولم ندارم
جیمین همه لباساتو آوردیم
ا.ت : چیییییییییییییییی
رسیدن و رفتن برای سونوگرافی
دکتر: خانم شما سه نفرید
ا.ت : خب آره بچم و شوهرم
دکتر : نه عزیزم دوتا بچه اتون و شوهرتون
ا.ت : چییی
دکتر: بله عزیزم دوقلو دارید
ا.ت : همینو کم داشتم
ذ ا.ت : حالا به جیمین چجوری بگم دو قلو دارم 😂
یونا : بابا دارو ها رو میخوری به رحمت خدا میره
تهیونگ : ای خدا چقدر دردسر داریم
کوک : بابا چیزی نمیشه بچه رو میکشیم تا کوچیکه
شب :
همه خواب بودن جز ا.ت که تو اتاق خودش بود ساعت هم 4 و نیم صبح بود که ا.ت یه صدایی شنید و بعدم بیهوشی
صبح:
ا.ت : ایی من کجام ؟ اینجا کجاست ؟
جیمین : سلام
ا.ت :بازم تو چی میخوای از جونم حامله هم شدم غیر قانونی
جیمین : از تهیونگ؟
ا.ت : نه بچه جنابعالیه
جیمین : واقعا؟! پس مبارکمون باشه
ا.ت : چی میگی صقدش میکنم
جیمین : غلط میکنی
تهیونگ ویو :
صبح بلند شدم رفتم پیش ا.ت دیدم نیست همه جا رو گشتم ولی نبود خدایا اینبار کجا رفته اَهههه
کوک : الو
تهیونگ : الو کوک میگم ا.ت خونه شماست پیش یونا ؟
کوک : نه دوباره گم شده ؟یونا بیرونه شاید پیش اونه به یونا زنگ میزنم
یونا : الو عشقم
کوک : الو بیب ا.ت نیست دوباره پیش توعه ؟
یونا : چی ؟! نه اینجا نیست
کوک : وااای چیکار کنیم؟
یونا : کار جیمین نباشه ؟
کوک : نه بابا جیمین رو بردیم تو بیابون کلی کتک خورد چجوری فرار کرده همون جا فوت کرده
(خدا نکنه جیمین فوت کنه)
ا.ت : بازم الان به تهیونگ و دوستان میگم میان دنبالم
جیمین : به همین خیال باش چون داخل هواپیما تشریف دارید خانم و تا دقایقی دیگر به ایلات متحده ( آمریکا) میرسیم
ا.ت : چی ؟!!!!؟؟؟؟؟.
جیمین : بله الان ما دیگه نه کره هستیم نه آسیا نه اونور دنیا 😂
ذهن ا.ت : چه غلطی کنم حالا🥲
جیمین : همونجا عقد میکنیم و تو هم زنم میشی و نینیمون هم دنیا میاد اونجا یه سونگرافی هم میریم ☺️
ا.ت : باشه من باهات ازدواج میکنم
ذهن ا.ت : خو چیکار کنم نمیتونم فرار کنم مجبورم باهاش بسازم
بعد صدای وحشتناکی اومد و انگار رسیدیم
ا.ت : جیمین من هیچی نیاوردم
جیمین :....
ا.ت : من لباس ندارم جیمین پولم ندارم
جیمین همه لباساتو آوردیم
ا.ت : چیییییییییییییییی
رسیدن و رفتن برای سونوگرافی
دکتر: خانم شما سه نفرید
ا.ت : خب آره بچم و شوهرم
دکتر : نه عزیزم دوتا بچه اتون و شوهرتون
ا.ت : چییی
دکتر: بله عزیزم دوقلو دارید
ا.ت : همینو کم داشتم
ذ ا.ت : حالا به جیمین چجوری بگم دو قلو دارم 😂
۳.۳k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.