p:𝟐
p:𝟐
.
.
.
کوک: ایملدااااااااااا ...... چرا به ناموس من دست زدی ....من بهت اعتماد کردم. هق ... چرا خوردیش؟ هققققق
( و گریه کنان وی به اتاقش میرود بچه رو مبله مثلا 😐)
ایملدا: ای بابا نزاشت حرف بزنم ( ایملدا خفشو از جلو چشمام😐)
ایملدا : بزار برم پیشش
.
.
.
ایملدا: کوکی ؟ بیبی بانی ؟ باز کن ! گوش کن آخه....خوب بیا باهم شیر موز درست کنیم ...ببخشی....( در باز شد ، و ایملدا رفت رو تخت پیش کوک نشست )
ایملدا: بیبی بانی ببخشید من میخواستم اول اونو بخورم و بعد بیام برات تو شیر موز تازه با موز تازه درست کنم 🍌+🥛=🍹
کوکی: واقعا ؟
ایملدا: آره
کوکی : پس میشه بریم درست کنیم ؟
ایملدا: باشه بریم ... میدونی من دو تا بچه ندارم
کوکی: پس چند تا داری؟
ایملدا: ۳ تا بچه دارم یکیش تویی
کوک: هیییی
ایملدا: بیبی بانی خودمییی( و ایملدا کوک را میچلوند 🍉😐)
.
.
.
.
.
.
و باهم رفتن شیر موز درست کردن و خانوادگی زدن به رگ 😐
.
.
.
.
.
بورا: بابایی چشکلی مامانو گرفتی ؟
کوک: اممم عرضم به حضورت که ننو مامانت باهم توی مدرسه آشنا شدیم من خیلی اونو اذیت میکردم ( وی کرم داشته😐) قلدر مدرسه بودم دیگه ... بعد چند روز احساس کردم وقتی میبینمش تو دلم یه هیجان توصیف نکردنی به وجود می اومد و بعد فهمیدم عاشقش شدم و بعد بهش گفتم که بیاد بالا پشت بوم مدرسه اول قبول نکرد ولی بعد چند مین قبول کرد وقتی بعد اومد بهش حسم ورو گفت و بعد اون رو بو
ایملدا: کوکوکککککککک و بعد هم دیگرو بغل کردیم و بعد حاصلش تو و خواهرت شد 🤪
کوک: واقعا ؟
ایملدا: آره دیگه 😧😰
کوک: آها آره... همین دیگه بریم ادامه فیلم رو ببینیم
.
.
.
و همه رفتن جیش بوس لالا همین .... نخود نخود هر که رود خانه خود ....💚🍱🥗
ببخشید عزیزم که بد شد 🥲
انجلزم اگز توهم فیک میخوای که از این هم بهتر شه زیر این پست برام اسم شخصیت فیک و موضوع فیک رو برام بنویس
.
.
.
کوک: ایملدااااااااااا ...... چرا به ناموس من دست زدی ....من بهت اعتماد کردم. هق ... چرا خوردیش؟ هققققق
( و گریه کنان وی به اتاقش میرود بچه رو مبله مثلا 😐)
ایملدا: ای بابا نزاشت حرف بزنم ( ایملدا خفشو از جلو چشمام😐)
ایملدا : بزار برم پیشش
.
.
.
ایملدا: کوکی ؟ بیبی بانی ؟ باز کن ! گوش کن آخه....خوب بیا باهم شیر موز درست کنیم ...ببخشی....( در باز شد ، و ایملدا رفت رو تخت پیش کوک نشست )
ایملدا: بیبی بانی ببخشید من میخواستم اول اونو بخورم و بعد بیام برات تو شیر موز تازه با موز تازه درست کنم 🍌+🥛=🍹
کوکی: واقعا ؟
ایملدا: آره
کوکی : پس میشه بریم درست کنیم ؟
ایملدا: باشه بریم ... میدونی من دو تا بچه ندارم
کوکی: پس چند تا داری؟
ایملدا: ۳ تا بچه دارم یکیش تویی
کوک: هیییی
ایملدا: بیبی بانی خودمییی( و ایملدا کوک را میچلوند 🍉😐)
.
.
.
.
.
.
و باهم رفتن شیر موز درست کردن و خانوادگی زدن به رگ 😐
.
.
.
.
.
بورا: بابایی چشکلی مامانو گرفتی ؟
کوک: اممم عرضم به حضورت که ننو مامانت باهم توی مدرسه آشنا شدیم من خیلی اونو اذیت میکردم ( وی کرم داشته😐) قلدر مدرسه بودم دیگه ... بعد چند روز احساس کردم وقتی میبینمش تو دلم یه هیجان توصیف نکردنی به وجود می اومد و بعد فهمیدم عاشقش شدم و بعد بهش گفتم که بیاد بالا پشت بوم مدرسه اول قبول نکرد ولی بعد چند مین قبول کرد وقتی بعد اومد بهش حسم ورو گفت و بعد اون رو بو
ایملدا: کوکوکککککککک و بعد هم دیگرو بغل کردیم و بعد حاصلش تو و خواهرت شد 🤪
کوک: واقعا ؟
ایملدا: آره دیگه 😧😰
کوک: آها آره... همین دیگه بریم ادامه فیلم رو ببینیم
.
.
.
و همه رفتن جیش بوس لالا همین .... نخود نخود هر که رود خانه خود ....💚🍱🥗
ببخشید عزیزم که بد شد 🥲
انجلزم اگز توهم فیک میخوای که از این هم بهتر شه زیر این پست برام اسم شخصیت فیک و موضوع فیک رو برام بنویس
۱۸.۸k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.