وقتی دخترش بودی و توی مدرسه.....
وقتی دخترش بودی و توی مدرسه......
پارت ¹
مثل همیشه از مدرسه برگشتم سر تا پام خیس اب شده بود هنوز بابام برنگشته بود پس لباس هام رو عوض کردم موهام رو خشک کردم و روی مبل افتادم خسته بودم و داشتم فکر میکردم الان وقتی که من به این مدرسه که انتقالی گرفتم از همون روز اول همه اذیتم میکردن ولی به بابام نگفتم همینجور که با خودم فکر میکردم گوشیم زنگ خورد سونجی بود اون بهترین دوستمه
ات : سلام سونجی خوبی؟
سونجی : سلام تو خوبی؟
ات : هعی بد نیستم
سونجی: نکنه باز تو مدرسه....
ات : اهوم
سونجی: یعنی یک روز نبودمااا چرا مراقب خودت نیستی
ات : خوب....
سونجی : خوب خوب نکن ساعت ۶ توی کافه ی نزدیک خونتون منتظرت هستم
ات : اوکی
سونجی: میبینمت باییی
ات : اهوم بای
ساعت ۳ بود پس رفتم یکم فیلم نگاه کردم بعد که فیلم تموم شد رفتم حمام گرفتم تا از حمام آمدم بابام رو دیدم تعجب کردم
ات : بابا چه زود خونه آمدی
تهیونگ: اهوم امروز کارم زود تموم شد....جایی میری؟
ات : با سونجی میرم بیرون
تهیونگ : اوکی کجا میری؟
ات : کافه ی نزدیک خونه
تهیونگ : خوب پس مراقب خودت باش
ات : اهوم
رفتم توی اتاق لباس عوض کردم موهام رو خشک کردم و از بابام خدافظی کردم و رفتم کافه
اما تا رسیدم کافه.....
این چند پارتی از تهیونگ هست قشنگه؟ ادامه بدم؟
پارت ¹
مثل همیشه از مدرسه برگشتم سر تا پام خیس اب شده بود هنوز بابام برنگشته بود پس لباس هام رو عوض کردم موهام رو خشک کردم و روی مبل افتادم خسته بودم و داشتم فکر میکردم الان وقتی که من به این مدرسه که انتقالی گرفتم از همون روز اول همه اذیتم میکردن ولی به بابام نگفتم همینجور که با خودم فکر میکردم گوشیم زنگ خورد سونجی بود اون بهترین دوستمه
ات : سلام سونجی خوبی؟
سونجی : سلام تو خوبی؟
ات : هعی بد نیستم
سونجی: نکنه باز تو مدرسه....
ات : اهوم
سونجی: یعنی یک روز نبودمااا چرا مراقب خودت نیستی
ات : خوب....
سونجی : خوب خوب نکن ساعت ۶ توی کافه ی نزدیک خونتون منتظرت هستم
ات : اوکی
سونجی: میبینمت باییی
ات : اهوم بای
ساعت ۳ بود پس رفتم یکم فیلم نگاه کردم بعد که فیلم تموم شد رفتم حمام گرفتم تا از حمام آمدم بابام رو دیدم تعجب کردم
ات : بابا چه زود خونه آمدی
تهیونگ: اهوم امروز کارم زود تموم شد....جایی میری؟
ات : با سونجی میرم بیرون
تهیونگ : اوکی کجا میری؟
ات : کافه ی نزدیک خونه
تهیونگ : خوب پس مراقب خودت باش
ات : اهوم
رفتم توی اتاق لباس عوض کردم موهام رو خشک کردم و از بابام خدافظی کردم و رفتم کافه
اما تا رسیدم کافه.....
این چند پارتی از تهیونگ هست قشنگه؟ ادامه بدم؟
۹.۹k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.