پارت 102
شوگا:بگو بیاد.
- چشم قربان.
سرباز کنار رفتو بابا وارد شد.
بابای جیمین: جیمین!
جیمین: بابا!
شوگا: سلام آقای پارک.
بابای جیمین:سلام پسرم
بابا به من رو کرد و از کتش، یه قطعه عکس در آورد:
بابای جیمین:بیا پسرم.
جیمین:ممنون بابا.
بابا سر تکون داد.
عکسهارو به شوگا دادم که گفت:
شوگا: حله. من برم این عکسهارو بدم تیم شناسایی؛ تو اینجا باش.
جیمین:اوکی.
تا شوگا خواست قدمی برداره، یکی داد زد:
ـــ رییس! دو سیمکارت تو محل احتمالی ردیابی شده.
من و شوگا هر دو هجوم بردیم سمت کامپیوتر که شوگا گفت:
شوگا: سریع شناسایی کن چون هرلحظه امکان داره قطع بشن.
ـــچشم.
شروع به کار کرد که اسم سوجون و یکی بدون اسم روی صفحه نمایان
شد.
شوگاگفت:
شوگا: برو کنار خودم برسم.
رفت کنار که شوگا نشست و به صندلی کنارش اشاره کرد که نشستم.
شوگا: جیمین، سیمکارتی به اسم سوجوناینجا پیدا شده و البته یه
سیمکارت ناشناس!
جیمین: پس دیگه واقعا کار خودشه.
شوگا:درسته. کیم بیا اینجا
ـــبله فرمانده
شوگا شمارهی ناشناس رو روی کاغذ نوشت و به همون کیم داد.
شوگا:این رو ببر و هرجور شده اسم صاحبش رو پیدا کن.
- چشم.
شوگا: سریع!
کیم که رفت، بابا گفت:
بابای جیمین: جیمین پسرم به من نیازی هست که بمونم؟
به سمتش برگشتم و با لبخند محوی گفتم:
جیمین: نه ممنون بابا.
بابای جیمین:باشه، شب میای خونه؟
جیمین: نه میمونم.
شوگا گفت:
شوگا: برو جیمین اگه خبری شد، حتماً اطالع میدم.
جیمین:ولی... .
شوگا: جیمین!
جیمن: اوکی
- چشم قربان.
سرباز کنار رفتو بابا وارد شد.
بابای جیمین: جیمین!
جیمین: بابا!
شوگا: سلام آقای پارک.
بابای جیمین:سلام پسرم
بابا به من رو کرد و از کتش، یه قطعه عکس در آورد:
بابای جیمین:بیا پسرم.
جیمین:ممنون بابا.
بابا سر تکون داد.
عکسهارو به شوگا دادم که گفت:
شوگا: حله. من برم این عکسهارو بدم تیم شناسایی؛ تو اینجا باش.
جیمین:اوکی.
تا شوگا خواست قدمی برداره، یکی داد زد:
ـــ رییس! دو سیمکارت تو محل احتمالی ردیابی شده.
من و شوگا هر دو هجوم بردیم سمت کامپیوتر که شوگا گفت:
شوگا: سریع شناسایی کن چون هرلحظه امکان داره قطع بشن.
ـــچشم.
شروع به کار کرد که اسم سوجون و یکی بدون اسم روی صفحه نمایان
شد.
شوگاگفت:
شوگا: برو کنار خودم برسم.
رفت کنار که شوگا نشست و به صندلی کنارش اشاره کرد که نشستم.
شوگا: جیمین، سیمکارتی به اسم سوجوناینجا پیدا شده و البته یه
سیمکارت ناشناس!
جیمین: پس دیگه واقعا کار خودشه.
شوگا:درسته. کیم بیا اینجا
ـــبله فرمانده
شوگا شمارهی ناشناس رو روی کاغذ نوشت و به همون کیم داد.
شوگا:این رو ببر و هرجور شده اسم صاحبش رو پیدا کن.
- چشم.
شوگا: سریع!
کیم که رفت، بابا گفت:
بابای جیمین: جیمین پسرم به من نیازی هست که بمونم؟
به سمتش برگشتم و با لبخند محوی گفتم:
جیمین: نه ممنون بابا.
بابای جیمین:باشه، شب میای خونه؟
جیمین: نه میمونم.
شوگا گفت:
شوگا: برو جیمین اگه خبری شد، حتماً اطالع میدم.
جیمین:ولی... .
شوگا: جیمین!
جیمن: اوکی
۴.۳k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.