Fake Taehyong
Fake Taehyong
Part 7
=اره فک کنم بتونم بلند شدم میخواستم بیوفتم که........
آجوشی منو گرفت (چیه انتظار داشتی بگم جونگ کوک یا تهیونگ خخخ چه انتظارهای بیجاییی)
ویو جونگ کوک÷
یه لحظه ترسیدم میسو میخواست بیوفته که خداروشکر آجوشی گرفتش
پایان ویو جونگ کوک
آجوشی:خانوم سر پاتون چی اومده گفتید جونگ کوک مواظبتونه پس این چه وضعشه
÷ببخشید قربان
آجوشی :ببخشید و کوفت پای خانوم آسیب دیده من الان به پدر مادرشون چی بگم (داد که چه عرض کنم عربده)
=کافیه آجوشی سرش داد نزن
÷درست میگید من اشتباه کردم ببخشید هر تنبیهی در نظر بگیرید انجام میدم
=جونگ کوک تقصیر تو نبود من مقصرم من حواسم نبود
÷نه خانوم منو ببخشید
=خانوم!!!!
÷بله
=چرا اینطوری رفتار میکنی من مگه فسقلی تو نبودم
آجوشی:کافیه خانوم
=آجوشییی(اعصبانی)
آجوشی :لونا بیا خانوم رو ببر عمارت
=نه اجوشی ببخشید تروخدا نه
×خانوم برید
= نه اجوشی من میخوام پیش جونگ کوک بمونم اجوشییی
به جونگ کوک نگاه کردم داشت گریه میکرد
÷(زانو زد)خواهش میکنم هر تنبیهی در نظر بگیرید انجام میدم فقط نبریدش
آجوشی :کافیه
(میسو رو بردن )
آجوشی : من یه تنبیه برات در نظر گرفتم اگه انجام ندی به مامان بابات میگم
÷هرتنبیهی باشه قبوله
آجوشی:دستتو بده با چوب درخت انار 10تا به دستات ضربه میزنم
÷(دستشو آورد جلو)
آجوشی:بشمار
÷چشم
÷1 ایی
2اخ
3هقق
4اییی
5هققق (گریه)
6هقق
7بسهه هقق
آجوشی:(یدونه محکم زد)بشمار گفتم
ایییییییییی چشمم هقق دیگه اونطوری نزنید
هقق 8آی
9هقق اییییی (محکم زد)
10اییییی بسه ترخداا ببخشید
آجوشی:دیگه حق نداری با خانوم میسو بازی کنی فهمیدی (داد)
÷ولی
آجوشی:مثل اینکه حالیت نیس چی میگم
÷ببخشید چشم (از دستاش خون میومد)
(آجوشی رفت)
(تهیونگ اومد)
@داداشی خوبی دستات وایی
÷هقق دیگه نمیزاره با میسو بازی کنم هقق حاضر بودم ۵۰ تا بهم بزنه ولی بزاره میسو رو ببینم هقق
@باشه بیا بریم خونه ولی اگه پدر مادر دستاتو اینجوری ببینه شر به پا میشه که
÷مهم نیست
@یعنی چی مهم نیست
÷بیا بریم خونه
رفتن عمارت
~چه خبر شده جونگ کوک چرا دستات خونیه
&وای خدا جونگ کوک پسرم جه بلایی سر دستات آوردن
~تهیونگ بگو کی اینکارو کرده
جونگ کوک به تهیونگ نگاه کرد اشاره کرد چیزی نگه
@من من
÷پدر مادر چیزی نیست
&یعنی چی چیزی نیست کی این بلا رو سر دستت آورده
÷هیچکس مادر اه گفتم که هیچکس
~تهیونگ اگه نگی کی اینکارو کرده من بیشتر جونگ کوک و میزنما
بقیش تو کامنتا جا نشد
Part 7
=اره فک کنم بتونم بلند شدم میخواستم بیوفتم که........
آجوشی منو گرفت (چیه انتظار داشتی بگم جونگ کوک یا تهیونگ خخخ چه انتظارهای بیجاییی)
ویو جونگ کوک÷
یه لحظه ترسیدم میسو میخواست بیوفته که خداروشکر آجوشی گرفتش
پایان ویو جونگ کوک
آجوشی:خانوم سر پاتون چی اومده گفتید جونگ کوک مواظبتونه پس این چه وضعشه
÷ببخشید قربان
آجوشی :ببخشید و کوفت پای خانوم آسیب دیده من الان به پدر مادرشون چی بگم (داد که چه عرض کنم عربده)
=کافیه آجوشی سرش داد نزن
÷درست میگید من اشتباه کردم ببخشید هر تنبیهی در نظر بگیرید انجام میدم
=جونگ کوک تقصیر تو نبود من مقصرم من حواسم نبود
÷نه خانوم منو ببخشید
=خانوم!!!!
÷بله
=چرا اینطوری رفتار میکنی من مگه فسقلی تو نبودم
آجوشی:کافیه خانوم
=آجوشییی(اعصبانی)
آجوشی :لونا بیا خانوم رو ببر عمارت
=نه اجوشی ببخشید تروخدا نه
×خانوم برید
= نه اجوشی من میخوام پیش جونگ کوک بمونم اجوشییی
به جونگ کوک نگاه کردم داشت گریه میکرد
÷(زانو زد)خواهش میکنم هر تنبیهی در نظر بگیرید انجام میدم فقط نبریدش
آجوشی :کافیه
(میسو رو بردن )
آجوشی : من یه تنبیه برات در نظر گرفتم اگه انجام ندی به مامان بابات میگم
÷هرتنبیهی باشه قبوله
آجوشی:دستتو بده با چوب درخت انار 10تا به دستات ضربه میزنم
÷(دستشو آورد جلو)
آجوشی:بشمار
÷چشم
÷1 ایی
2اخ
3هقق
4اییی
5هققق (گریه)
6هقق
7بسهه هقق
آجوشی:(یدونه محکم زد)بشمار گفتم
ایییییییییی چشمم هقق دیگه اونطوری نزنید
هقق 8آی
9هقق اییییی (محکم زد)
10اییییی بسه ترخداا ببخشید
آجوشی:دیگه حق نداری با خانوم میسو بازی کنی فهمیدی (داد)
÷ولی
آجوشی:مثل اینکه حالیت نیس چی میگم
÷ببخشید چشم (از دستاش خون میومد)
(آجوشی رفت)
(تهیونگ اومد)
@داداشی خوبی دستات وایی
÷هقق دیگه نمیزاره با میسو بازی کنم هقق حاضر بودم ۵۰ تا بهم بزنه ولی بزاره میسو رو ببینم هقق
@باشه بیا بریم خونه ولی اگه پدر مادر دستاتو اینجوری ببینه شر به پا میشه که
÷مهم نیست
@یعنی چی مهم نیست
÷بیا بریم خونه
رفتن عمارت
~چه خبر شده جونگ کوک چرا دستات خونیه
&وای خدا جونگ کوک پسرم جه بلایی سر دستات آوردن
~تهیونگ بگو کی اینکارو کرده
جونگ کوک به تهیونگ نگاه کرد اشاره کرد چیزی نگه
@من من
÷پدر مادر چیزی نیست
&یعنی چی چیزی نیست کی این بلا رو سر دستت آورده
÷هیچکس مادر اه گفتم که هیچکس
~تهیونگ اگه نگی کی اینکارو کرده من بیشتر جونگ کوک و میزنما
بقیش تو کامنتا جا نشد
۱.۹k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.