(پارت7)
(پارت7)
این که ات بهش گفته بود حوصلش سر رفته افتاد)
احح فاک (ات رو برد تو اتاق و گذاشتش روی تخت که ات گفت)
ات: کوک داری میری گیم بازی کنی(خواب الود) میشه نری لطفا فقط همین یک بار پیشم بمون)
کوک: بیب من همینجا پیشت میمونم
ات: کوک م.. میشه لباسامو عوض کنی باهاشون راحت نیستم
کوک: اوم
(بعد شروع کرد در اوردن لباسای ات و و شرتو سوتیینشو دراود وات کاملا لخت بود چون کوک میدونست ات نمیتونه با لباس زیر بخوابه بعد پیرن خودشم در اورد و ات رو بغل کرد)
ات: کوک چرا لباسم رو نمی پوشونی
کوک: از نظرم لخت خوشگل تری
ات: ولی راحت نیستم اگه پتو از روم باشه یا اجوما بیاد تو اتاق چی
کوک: اگه پتوباز فقط من اینجام و اجوما هم نمیتونه بیاد در قفله
ات: اخه م...
کوک لبای ات رو بوسیدو گفت وقتی داریم سکس میکنیم با اینکه لخت باشی مشکلی نداری بعد الان ازم خجالت میکشی
ات: کوک اخه
کوک: ات لطفا بزار همیجوری بخوابیم دیگه کوچولوی من لطفا
ات: باشه
(صبح)
ات: کوک کوک پاشو پاشو دیگه
کوک: اوم بیب نکنه بازم حوصلت سر رفته
ات: اره پاشو
کوک: خیله خب
ات: میرم لباس بپوشم تا بیام سر میز صبحونه باشی ها
(ات داشت میرفت که کوک دستشو گرفت و گفت
کوک: لباس!
ات: نکنه میخای همینجوری بیام پیش اجوما بشینم صبحونه بخورم
کوک: اا خب نه اوکی
(پرش بعد صبحونه)
کوک: بیب
ات: هوم
کوک: میگم میخای بریم بیرون
ات: اره
کوک: اوکی بریم اماده شیم
ات: اوکی
(رفتن اماده شدن)
کوک: اماده ای بیب
ات: اره کوک میه یکم اب واسم بیاری
کوک: اره عزیزم
ات: تنک
(ات اب رو خورد و رفتن بیرون)
کوک: خب اول پاساژ زنونه مگه نه
ات: اره (خوشحال) کوک
کوک: جونم
ات: میشه واسم ناخن هودی لاک اکسسوری و رنگ مو بخری
کوک: بیب هرچی بخای برات میخرم ولی جایزم چی
ات: مگه بچه ای که همش به جای جایزه بوس میخای
کوک: نمیدونم شاید
ات: اوکی چه نی نی پولداری
کوک: الان با من بودی
ات: نمیدونم به نظرت باتو بود
کوک: اوکی
ات: بلاخره رسیدیم
کوک: بله لیدل
ات: هوووممم
(رفتن تو پاساژ همیجوری میچرخیدن که ات چشمش خورد به ی لباس خیلی باز)
ات: کوک
کوک: بیب دیگه دستام جانداره
ات: کوک لطفا اخریشه
کوک: خیله خب کدومو میخای
ات: اوناهاش اونی که اونجاست(بادست اشاره میکرد)
کوک: اون خیلی بازه نمیشه
ات: کوک لطفا بیرون میپوشمش
کوک: اوکی پس کجا میخای بپوشیش
ات: پیش تو
کوک: اوکی میخرمش واست
(خریدن رفتن خونه کاراشونو کردن و داشتن فیلم میدن و کوک داشت اب جو میخورد)
کوک: عاشقتم
ات: منم همینطور
(رفتن خوابیدن)
(صبح)
(شرایط ۲۲
این که ات بهش گفته بود حوصلش سر رفته افتاد)
احح فاک (ات رو برد تو اتاق و گذاشتش روی تخت که ات گفت)
ات: کوک داری میری گیم بازی کنی(خواب الود) میشه نری لطفا فقط همین یک بار پیشم بمون)
کوک: بیب من همینجا پیشت میمونم
ات: کوک م.. میشه لباسامو عوض کنی باهاشون راحت نیستم
کوک: اوم
(بعد شروع کرد در اوردن لباسای ات و و شرتو سوتیینشو دراود وات کاملا لخت بود چون کوک میدونست ات نمیتونه با لباس زیر بخوابه بعد پیرن خودشم در اورد و ات رو بغل کرد)
ات: کوک چرا لباسم رو نمی پوشونی
کوک: از نظرم لخت خوشگل تری
ات: ولی راحت نیستم اگه پتو از روم باشه یا اجوما بیاد تو اتاق چی
کوک: اگه پتوباز فقط من اینجام و اجوما هم نمیتونه بیاد در قفله
ات: اخه م...
کوک لبای ات رو بوسیدو گفت وقتی داریم سکس میکنیم با اینکه لخت باشی مشکلی نداری بعد الان ازم خجالت میکشی
ات: کوک اخه
کوک: ات لطفا بزار همیجوری بخوابیم دیگه کوچولوی من لطفا
ات: باشه
(صبح)
ات: کوک کوک پاشو پاشو دیگه
کوک: اوم بیب نکنه بازم حوصلت سر رفته
ات: اره پاشو
کوک: خیله خب
ات: میرم لباس بپوشم تا بیام سر میز صبحونه باشی ها
(ات داشت میرفت که کوک دستشو گرفت و گفت
کوک: لباس!
ات: نکنه میخای همینجوری بیام پیش اجوما بشینم صبحونه بخورم
کوک: اا خب نه اوکی
(پرش بعد صبحونه)
کوک: بیب
ات: هوم
کوک: میگم میخای بریم بیرون
ات: اره
کوک: اوکی بریم اماده شیم
ات: اوکی
(رفتن اماده شدن)
کوک: اماده ای بیب
ات: اره کوک میه یکم اب واسم بیاری
کوک: اره عزیزم
ات: تنک
(ات اب رو خورد و رفتن بیرون)
کوک: خب اول پاساژ زنونه مگه نه
ات: اره (خوشحال) کوک
کوک: جونم
ات: میشه واسم ناخن هودی لاک اکسسوری و رنگ مو بخری
کوک: بیب هرچی بخای برات میخرم ولی جایزم چی
ات: مگه بچه ای که همش به جای جایزه بوس میخای
کوک: نمیدونم شاید
ات: اوکی چه نی نی پولداری
کوک: الان با من بودی
ات: نمیدونم به نظرت باتو بود
کوک: اوکی
ات: بلاخره رسیدیم
کوک: بله لیدل
ات: هوووممم
(رفتن تو پاساژ همیجوری میچرخیدن که ات چشمش خورد به ی لباس خیلی باز)
ات: کوک
کوک: بیب دیگه دستام جانداره
ات: کوک لطفا اخریشه
کوک: خیله خب کدومو میخای
ات: اوناهاش اونی که اونجاست(بادست اشاره میکرد)
کوک: اون خیلی بازه نمیشه
ات: کوک لطفا بیرون میپوشمش
کوک: اوکی پس کجا میخای بپوشیش
ات: پیش تو
کوک: اوکی میخرمش واست
(خریدن رفتن خونه کاراشونو کردن و داشتن فیلم میدن و کوک داشت اب جو میخورد)
کوک: عاشقتم
ات: منم همینطور
(رفتن خوابیدن)
(صبح)
(شرایط ۲۲
۵۸۹
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.