عشق مخفی پارت ۱۹
بعد ده مین جدا شدیم و رفتیم پایین
ـــــــــــ فردا صبح ـــــــــــ
یونگی: اونجامثل منشی رفتار میکنی فهمیدی
جیمین: چشم
ــــــــــــــ در شرکت ــــــــــــــــ
ویو یونگی
داشتیم از ماشین پیاده میشدیم که یه موتور مشکوک دیدم
دیدم میخواد باتفنگ به جیمین شلیک کنه
یونگی: جیمین مراقب باش
حلش دادم ولی خودم پاهام قفل شده بود نمیتونستم تکون بخوره و بعد سیاهی
ویو جیمین
جیمین: یو... یونگییییی
جیمین: زنگ بزن امبولانس(اینم از شانس ماست توی امبولانس..اوکی بسته)
تهیونگ: چی.. چیشده
جونگکوک: یونگیییی
نامجون: الان اورژانس میرسه(نگران و ناراحت)
جین: چرا اینجوری شدددد
جیمین: تقصیر منه
تهیونگ: اومد
یونگیو گذاشتن رو برانکارد(درست نوشتم؟)
و منم با عنوان همراه رفتم تهیونگم همه چیزو سپرد به یکی از افرادش
جیمین: یونگیی پاشو خواهش میکنم
یونگی: ــــــــــــــ
و رسیدیم بیمارستان و بردنش اتاق عمل
بقیه بچه هام رسیدن
منم هی راه میرفتم و به کف بیمارستان نگاه میکردم
تهیونگ: بشین دیگه جیمین
جیمین: نمیتونم
دکتر اومد
جیمین: اقای دکتر حالش چطوره
دکتر:
خماری برای یه ربع
ـــــــــــ فردا صبح ـــــــــــ
یونگی: اونجامثل منشی رفتار میکنی فهمیدی
جیمین: چشم
ــــــــــــــ در شرکت ــــــــــــــــ
ویو یونگی
داشتیم از ماشین پیاده میشدیم که یه موتور مشکوک دیدم
دیدم میخواد باتفنگ به جیمین شلیک کنه
یونگی: جیمین مراقب باش
حلش دادم ولی خودم پاهام قفل شده بود نمیتونستم تکون بخوره و بعد سیاهی
ویو جیمین
جیمین: یو... یونگییییی
جیمین: زنگ بزن امبولانس(اینم از شانس ماست توی امبولانس..اوکی بسته)
تهیونگ: چی.. چیشده
جونگکوک: یونگیییی
نامجون: الان اورژانس میرسه(نگران و ناراحت)
جین: چرا اینجوری شدددد
جیمین: تقصیر منه
تهیونگ: اومد
یونگیو گذاشتن رو برانکارد(درست نوشتم؟)
و منم با عنوان همراه رفتم تهیونگم همه چیزو سپرد به یکی از افرادش
جیمین: یونگیی پاشو خواهش میکنم
یونگی: ــــــــــــــ
و رسیدیم بیمارستان و بردنش اتاق عمل
بقیه بچه هام رسیدن
منم هی راه میرفتم و به کف بیمارستان نگاه میکردم
تهیونگ: بشین دیگه جیمین
جیمین: نمیتونم
دکتر اومد
جیمین: اقای دکتر حالش چطوره
دکتر:
خماری برای یه ربع
۴.۶k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.