مدرسه ی من
مدرسهی من
ویو ات
داشتم نکته برداری میکردم که یهو ی چیزی افتاد روی میزم نگاش کردم نوشته بود یونگی وایسا ببینم مگه یونگی اومده امروز قرار بود نیاد
یه نگاهی به اطرافم کردم دیدم یونگی سر کلاسه اون گفت نمیام ای خدا امروز مار داشتم میخواستم نقشه بکشم با جیا چرا اومد اییییی
وبو یونگی
دیدم ات حتی تون هم باز نکرد ببینه چی نوشتم فقط روشو خوند نگا من کذد و پوکر داشت نگام میکرد انگار میخواست میاری انجام بده موقعی من نیستم
بیخیال بهتر به درس گوش بدم
چند مین بعد زنگ خورد
ات و جیا پاشدن برن
منم بلند شدم رفتم چسب ریختن روی صندلیش بعد رفتم نشستم تا بیاد
چند میم بعد
چرا نمیاد هییی
یهو جیا از بیرون کلاس اومد خواستم برم بپرسم ببینم ات کجاست که استاد اومد این جیا خیلی مار موز ابن خودشو مظلوم نشون میده تا همه بهش اعتماد کنن وایسا ببینم چرا پسرای قلدر کلاس نیستن نکه اونا ات رو بردن باید برم بیرون
رفتم ماجرارو به معلم توضیح دادم و گذاشت برم وقت نداشتم برم دنبال لیا پس رفتم تا دنبالش بگردم
رفتم توی حیاط نبود کل سالن رو گشتم نبود
پس کجاست
وبو ات
زنگ که خورد جیا گفت دنبالم بیا منم رفتم باهم رفتیم پشت مدرسه من جلو میرفتم یهو از عقب یکی دستام رو گرفت و کبود به دیوار نگاه مردم جیا نبود جیا پشتش وایساده بود بایه نیشخند
جیا:فکر کردی نمیدونم دختر عموی یونگی هستی و سعی داری شمارش کنی و مخشو بزنی ببین دختره ی هرزه از ابن فکرا نکن یونگی نال دوست من ماری
آنو گفت و بدون اینکه بزار من چیزی بگم دهنمو بست و بکی از اون پسرا منو بلند کردو دنبال جیا راه افتاد یهو حیا وایساد و گفت
جیا:ببریدش به یخچال مدرسه و با کمر بند بزنید و همونجا ولش کنید و جیا رفت توی کلاس
اونا موو بردن توی یخچال جلوی یخچال منو گذاشتن زمین شروع کردن به زدنم که یهو.....ادامه دارد
ویو ات
داشتم نکته برداری میکردم که یهو ی چیزی افتاد روی میزم نگاش کردم نوشته بود یونگی وایسا ببینم مگه یونگی اومده امروز قرار بود نیاد
یه نگاهی به اطرافم کردم دیدم یونگی سر کلاسه اون گفت نمیام ای خدا امروز مار داشتم میخواستم نقشه بکشم با جیا چرا اومد اییییی
وبو یونگی
دیدم ات حتی تون هم باز نکرد ببینه چی نوشتم فقط روشو خوند نگا من کذد و پوکر داشت نگام میکرد انگار میخواست میاری انجام بده موقعی من نیستم
بیخیال بهتر به درس گوش بدم
چند مین بعد زنگ خورد
ات و جیا پاشدن برن
منم بلند شدم رفتم چسب ریختن روی صندلیش بعد رفتم نشستم تا بیاد
چند میم بعد
چرا نمیاد هییی
یهو جیا از بیرون کلاس اومد خواستم برم بپرسم ببینم ات کجاست که استاد اومد این جیا خیلی مار موز ابن خودشو مظلوم نشون میده تا همه بهش اعتماد کنن وایسا ببینم چرا پسرای قلدر کلاس نیستن نکه اونا ات رو بردن باید برم بیرون
رفتم ماجرارو به معلم توضیح دادم و گذاشت برم وقت نداشتم برم دنبال لیا پس رفتم تا دنبالش بگردم
رفتم توی حیاط نبود کل سالن رو گشتم نبود
پس کجاست
وبو ات
زنگ که خورد جیا گفت دنبالم بیا منم رفتم باهم رفتیم پشت مدرسه من جلو میرفتم یهو از عقب یکی دستام رو گرفت و کبود به دیوار نگاه مردم جیا نبود جیا پشتش وایساده بود بایه نیشخند
جیا:فکر کردی نمیدونم دختر عموی یونگی هستی و سعی داری شمارش کنی و مخشو بزنی ببین دختره ی هرزه از ابن فکرا نکن یونگی نال دوست من ماری
آنو گفت و بدون اینکه بزار من چیزی بگم دهنمو بست و بکی از اون پسرا منو بلند کردو دنبال جیا راه افتاد یهو حیا وایساد و گفت
جیا:ببریدش به یخچال مدرسه و با کمر بند بزنید و همونجا ولش کنید و جیا رفت توی کلاس
اونا موو بردن توی یخچال جلوی یخچال منو گذاشتن زمین شروع کردن به زدنم که یهو.....ادامه دارد
۳.۱k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.