فیک جون فصل ۲
پارت ۱۵☆☆☆☆
خود لعنتش بود جانگ کوک اومده بود سراغم یقه لباسمو گرفت و روی صندلی پرتم کرد بعد با دستبندی که داشت دستام رو از پشت به صندلی بست
◇حالت چطوره رز بلک
+بهتر از تو
با پاییش که لنگ میزد دور اتاق میگشت
◇دنبال پیشی کوچولوت اومدی
+زدی تو خال
◇میدونی انقد خوشگل و گوگولی بود دلم نیومد بکشمش
در حالی که از درد نفس نفس میزدم و چشمان رو محکم میبستم با اون مکالمه میکردم
+بگو کجاستتت
◇نترس تو همین کمده گذاشتمش
+تو منو داری پس اونو آزاد کن
◇فکرشم نکن
+بمبو کجا میخوای استفاده کنی
◇خب حالا که داری میمیری بهت میگم. امشب یعنی تقریبا یک ساعت دیگه بمب توی جشواره ای که برای سلبریتیای کره گرفتن میترکه و کل سعول زیر خاک میره
+نباید همچین کاری کنی
◇بعد اونوقت تو نظر میدی؟
◇هاااان جواب بدههه
+صداتو بیار پایین
اسلحشو در آورد و روی سرم گذاشت
◇میخوای زود تر راحتت کنم؟
سرم و به عقب تکیه دادم دهنم باز بود برای یکی از ضربه هایی که خورده بودم از لبم خون میومد و به خاطر عقب بودن سرم خون به سمت گوشم میغلتید
بلند خندیدم
دیگه بریده بودم اگه اون نمیکشت خودم میمردم
با صدای گرفته گفتم
+هر کاری میخوای بکن
دستش رو روی ماشه فشار داد و صدای بنگ بلند تفنگ باعث شد گوشام سوت بکشه
برای لحظه ای چیزی ندیدم ولی
خود لعنتش بود جانگ کوک اومده بود سراغم یقه لباسمو گرفت و روی صندلی پرتم کرد بعد با دستبندی که داشت دستام رو از پشت به صندلی بست
◇حالت چطوره رز بلک
+بهتر از تو
با پاییش که لنگ میزد دور اتاق میگشت
◇دنبال پیشی کوچولوت اومدی
+زدی تو خال
◇میدونی انقد خوشگل و گوگولی بود دلم نیومد بکشمش
در حالی که از درد نفس نفس میزدم و چشمان رو محکم میبستم با اون مکالمه میکردم
+بگو کجاستتت
◇نترس تو همین کمده گذاشتمش
+تو منو داری پس اونو آزاد کن
◇فکرشم نکن
+بمبو کجا میخوای استفاده کنی
◇خب حالا که داری میمیری بهت میگم. امشب یعنی تقریبا یک ساعت دیگه بمب توی جشواره ای که برای سلبریتیای کره گرفتن میترکه و کل سعول زیر خاک میره
+نباید همچین کاری کنی
◇بعد اونوقت تو نظر میدی؟
◇هاااان جواب بدههه
+صداتو بیار پایین
اسلحشو در آورد و روی سرم گذاشت
◇میخوای زود تر راحتت کنم؟
سرم و به عقب تکیه دادم دهنم باز بود برای یکی از ضربه هایی که خورده بودم از لبم خون میومد و به خاطر عقب بودن سرم خون به سمت گوشم میغلتید
بلند خندیدم
دیگه بریده بودم اگه اون نمیکشت خودم میمردم
با صدای گرفته گفتم
+هر کاری میخوای بکن
دستش رو روی ماشه فشار داد و صدای بنگ بلند تفنگ باعث شد گوشام سوت بکشه
برای لحظه ای چیزی ندیدم ولی
۱۱.۲k
۲۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.