گذشته:نائومی فرزند اول خانواده انزو بود و کاملا مثل مادرش
گذشته:نائومی فرزند اول خانواده انزو بود و کاملا مثل مادرش یه دختر آروم و معصوم بود جوری که حتی دلش نمیومد روی مورچه ها پا بزاره ولی برخلاف ذات خوب اون پدرش مردی سنگ دل بود اون تو یازده سالگی شاهد کتک خوردن مادرش از پدرش بود.یروز بعد از اینکه نائومی یه گنجشک کوچیک قهوه ای رو که بالش شکسته بود آورد خونه با مادر و خواهر برادرش کوچیکش درحال بازی بود که پدرش و نامادریش میاد خونه و بچه هارو از مادرشون جدا می کنه بعد از اون نائومی تا یه ماه افسردگی داشت ولی چون پدرش اصلا بچه هاشو دوست نداشت به کتک نائومی رو مجبور می کرد کار کنه.اونا مثل برده برای نامادری و پدرشون کار می کردن،بعدازگذشت سه سال بچها خواستن ساعت۳ثب از اون خونه وحشتناک(نائومی به خونه مادر خوندش می گفت)فرار کنن وقتی که به خونه میرسن با جنازه تازه مادرشون روبه رو شدن اون سه بچه ی جوان داشتن گریه می کردن که نائوی جوان از ترس پا به فرار گذاشتوبه سمت جنگل فرار کرد نائومی جلوتر از نانامی به راه افتاد تا برن پیش برادرشون ولی دیدن برادر جوانشون هم جونشو از دست داده نانامی و نائومی از ترس نائو رو بلند می کنن و می برن به جنگل تا اونجا دفنش کنن صبح نائومی که بیدار میشه میبینه تو یه اتاقه بیدار میشه میخواست از اونجا فرار کنه ولی خدمه این اجازه رو ندادن یهو مردی اومد(پدرشوهرش)و گفت خوشحالم که عروسم خودش به استقبالم اومده.اما نائومی نمیدونست چه خبره و پدر شوهرش ادامه داد:شما خدمتکار ها زود باید بساط عروسی فردا رو آماده کنید و اینجوری شد که نائومی جوان۱۱ساله با پسری۱۴ساله ازدواج کردسه سال اول زندگیشون عالی بود تا بعد متولد نشدن فرزند سومشون بله اون بچه اونقدر ضعیف بود که حتی نتونست گریه کنه بعد از اون هیناتا با یه زن دیگه ازدواج کرد اون زن سرپرستی ایزاکی رو قبول کرد ولی سرپرستی اکائه رو نه اون می گفت لبخند اون مثل لبخند مادرش نحسه اون موقع ایزاکی تازه چهار سالش بود و اکائه سه سالش نائومی همیشه توی جمع ها خانوادگی تحقیر می شد این روند ادامه داشت تا هیناتا عاشق زنی به نام سائه شد بر خلاف هووی اولش سائه خیلی باوقار و خوش رفتار بود اون گفت میدونه که نبودش پیش دخترش سخته ولی به سپاه شیطان کش برو لطفا اونجا پدرم هست میتونه کمکت کنه نائومی به سپاه رفت اما پدر سائه رو پیدا نکرد پس به آزمون ورودی رفت اونجا۱۸ سالش بود و موفق شد...
ادامه دارد
ادامه دارد
۶.۶k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.