پارت ۵۴
+خب چرا نمیزاری لباستو عوض کنه
٪حوصله ندارم
یهو در اتاق با شتاب باز شد و یونا تو چهار چوب در نمایان شد
_بچه تو اینجایی یه ساعته دارم دنبالت میگردم ترسیدم واییی
٪من اومدم پیش بابا
_بلند شو بیا میخوام لباستو عوض کنم
٪نه نه نمیخوام (جیغ)
+واییی کر شدم (خنده)
_چرا جیغ میزنی الان بابات میگه نگاش کن تو نبود من چجوری تربیت کرده بچمو
+(خنده)
٪اگه منو ببرین شهربازی بعد هم برام بستنی بخرین لباسمو عوض میکنم
+من که بهت گفتم میبرمت هر جا خواستی بستنی هم هر چقدر خواستی برات میخرم حالا برو آماده شو بریم سه نفری
٪اخ جوننن باشه مامان الان میرم آماده میشم
_برو لباساتو گذاشتم رو تخت
بعد شایلین رفت تو اتاق منم رفتم پیش کوک و نشستم رو پاهاش
+خیلی کیوت و بانمکه مرسی که نگهش داشتی تو نبود من بزرگش کردی
_اوهوم خیلی کیوته من از همون اول هم عاشقش بودم هیچوقت نمیخواستم سقدش کنم هر چقدر مامان بابام مخالفت کردن ولی من لجباز تر از این حرفا بودم
+خیلی دوستت دارم (لبخند)
_من بیشتر ددی
+اوووو ددی
_ایش بی جنبه
+امشب جواب این ددی گفتنتو میدم
_وایییی نه
+ارهههه تا تو باشی منو تحریک نکنی
_الان یعنی با یه ددی گفتن تو تحریک شدی
+نه ولی نگاه کن کجا نشستی
بعد تازه یادم اومد رو پاهاش نشستم واییی گند زدم خواستم بلند بشم که دوباره منو نشوند رو پاهاش
+نگفتم که بلند شو جات خوبه بشین شب به حسابت میرسم
_ایییی خداااا نهههه
+دیگه مخالفت نشنوم وگرنه فقط برای خودت بد تر میشه
_باشه منم دلم برای ددیم تنگ شده خب حالا پاشو بریم الان شایلین گریه میکنه
+پاشو بریم
بلند شدیم و ما هم رفتیم آماده شدیم من یه شلوار بگ مشکی با یه کت بیسبالی و نیم تنه موهامو بازگذاشتم جونکوک هم یه شلوار اسلش مشکی تنگ با یه لباس مشکی دکمه دار که سه تا از دکمه هاش باز بود موهاشم جلو صورتش بود و خیلی جذاب تر شده بود وایییی مث قبلا شایلین هم یه هودی صورتی لش با یه شلوار لی دخترونه(تیپ هر سه تاشونو گفتم حیح)بعد زدیم بیرون و رفتیم شهر بازی من زیاد خاطره خوبی نداشتم ازشهر بازی ولی جوری رفتار میکردم که خوشحالم....
٪حوصله ندارم
یهو در اتاق با شتاب باز شد و یونا تو چهار چوب در نمایان شد
_بچه تو اینجایی یه ساعته دارم دنبالت میگردم ترسیدم واییی
٪من اومدم پیش بابا
_بلند شو بیا میخوام لباستو عوض کنم
٪نه نه نمیخوام (جیغ)
+واییی کر شدم (خنده)
_چرا جیغ میزنی الان بابات میگه نگاش کن تو نبود من چجوری تربیت کرده بچمو
+(خنده)
٪اگه منو ببرین شهربازی بعد هم برام بستنی بخرین لباسمو عوض میکنم
+من که بهت گفتم میبرمت هر جا خواستی بستنی هم هر چقدر خواستی برات میخرم حالا برو آماده شو بریم سه نفری
٪اخ جوننن باشه مامان الان میرم آماده میشم
_برو لباساتو گذاشتم رو تخت
بعد شایلین رفت تو اتاق منم رفتم پیش کوک و نشستم رو پاهاش
+خیلی کیوت و بانمکه مرسی که نگهش داشتی تو نبود من بزرگش کردی
_اوهوم خیلی کیوته من از همون اول هم عاشقش بودم هیچوقت نمیخواستم سقدش کنم هر چقدر مامان بابام مخالفت کردن ولی من لجباز تر از این حرفا بودم
+خیلی دوستت دارم (لبخند)
_من بیشتر ددی
+اوووو ددی
_ایش بی جنبه
+امشب جواب این ددی گفتنتو میدم
_وایییی نه
+ارهههه تا تو باشی منو تحریک نکنی
_الان یعنی با یه ددی گفتن تو تحریک شدی
+نه ولی نگاه کن کجا نشستی
بعد تازه یادم اومد رو پاهاش نشستم واییی گند زدم خواستم بلند بشم که دوباره منو نشوند رو پاهاش
+نگفتم که بلند شو جات خوبه بشین شب به حسابت میرسم
_ایییی خداااا نهههه
+دیگه مخالفت نشنوم وگرنه فقط برای خودت بد تر میشه
_باشه منم دلم برای ددیم تنگ شده خب حالا پاشو بریم الان شایلین گریه میکنه
+پاشو بریم
بلند شدیم و ما هم رفتیم آماده شدیم من یه شلوار بگ مشکی با یه کت بیسبالی و نیم تنه موهامو بازگذاشتم جونکوک هم یه شلوار اسلش مشکی تنگ با یه لباس مشکی دکمه دار که سه تا از دکمه هاش باز بود موهاشم جلو صورتش بود و خیلی جذاب تر شده بود وایییی مث قبلا شایلین هم یه هودی صورتی لش با یه شلوار لی دخترونه(تیپ هر سه تاشونو گفتم حیح)بعد زدیم بیرون و رفتیم شهر بازی من زیاد خاطره خوبی نداشتم ازشهر بازی ولی جوری رفتار میکردم که خوشحالم....
۷۶.۵k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.