فیک عشق زوری پارت⁴
ویو ات
با تابش نور خورشید بیدار شدم دیدم کوک تو یه میلی متری صورتمه که رفتم عقب تر و بهش یه نگاه کردم خیلی اروم گفتم:عوضی کیوتتت
که یهو چشماشو باز کرد و گفت:شنیدمااا
گفتم: گفتم که بشنوی... پاشو برو بیرون میخوام لباس عوض کنم
گفت :نمیرم چشمامو میبندم
گفتم:هوففف باشه
درحال عوض کردن لباس بودم که حس کردم کوک داره نگام میکنه تو اینه نگاه کردم و سریع با دستم بدنمو گرفتم و گفتم:کوکککک نگا نکننن
گفت:باشه بابا
رفتیم بیرون داشتم اب میخوردم که مامانم گفت:دیشب خوش گذشت(با لحن شیطون)
که هر چی اب خوردم پرید تو گلوم با سرفه گفتم:منظورت چیه
م ات:دیشب صداتون میومد
کوک:چییییی؟
یکم فکر کردم و گفتم :مامان اونموقع کوک موهامو کشیده بود
کوک:تقصیر خودت بود
گفتم : چون بهت گفتم دراز گنده؟ نمیدونستم انقد فشاری میشی
کوک:اتتتتت
گفتم: ها دیدی الانم فشاری شدی
__________________________________________________________
دعوام نکنید میدونم دیر گذاشتم😐💔
با تابش نور خورشید بیدار شدم دیدم کوک تو یه میلی متری صورتمه که رفتم عقب تر و بهش یه نگاه کردم خیلی اروم گفتم:عوضی کیوتتت
که یهو چشماشو باز کرد و گفت:شنیدمااا
گفتم: گفتم که بشنوی... پاشو برو بیرون میخوام لباس عوض کنم
گفت :نمیرم چشمامو میبندم
گفتم:هوففف باشه
درحال عوض کردن لباس بودم که حس کردم کوک داره نگام میکنه تو اینه نگاه کردم و سریع با دستم بدنمو گرفتم و گفتم:کوکککک نگا نکننن
گفت:باشه بابا
رفتیم بیرون داشتم اب میخوردم که مامانم گفت:دیشب خوش گذشت(با لحن شیطون)
که هر چی اب خوردم پرید تو گلوم با سرفه گفتم:منظورت چیه
م ات:دیشب صداتون میومد
کوک:چییییی؟
یکم فکر کردم و گفتم :مامان اونموقع کوک موهامو کشیده بود
کوک:تقصیر خودت بود
گفتم : چون بهت گفتم دراز گنده؟ نمیدونستم انقد فشاری میشی
کوک:اتتتتت
گفتم: ها دیدی الانم فشاری شدی
__________________________________________________________
دعوام نکنید میدونم دیر گذاشتم😐💔
۵.۹k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.