رمان *شیطان و فرشته* پارت ۱۳
رمان *شیطان و فرشته* پارت ۱۳
یورو: باح باح، چه خانه ی زیفایی داری
آکوما: آره قشنگه سلیقه ی خوبی داری
کارین: خیلی ممنونننننننننن
تاکشی: عه سیلام خوش اومدینننن
آکوما و یورو باهم: عه سلام تاکشییی
کارین: بیکار شده بودیم گفتیم بیاین
یورو: بله میدونم
چند ساعت بعد....
هر ۴ تا باهم: هارهارهارهارهارهاررررررررر
کارین: یا خدا چی بهش گفتییییی هه ههه ههه (درحال خندیدن)
یورو: آره دیگه حقش بود تا یاد بگیره گوه نخوره
آکوما: یاخدا پارهههههههه
تاکشی: چه دل و جرعتی داریااااا هرهرررر
کارین: خب بفرمایید چایی نبات سرد شدددددد
یورو: اسکل این نوشابست داریم ناهار کوفت میکنیم مثلا
کارین: نه چایی نباته، هارهارهار
یورو: ای.... مرض بگیری.... وسط غذا چایی نباتتتتتتت؟!!!!
این بحث ادامه دارد...........
وقت خدافظی ساعت ۱۱ شب
کارین: خیلی خوش اومدین مرسی که اومدی داشتیم تعداد کلاغ هایی که تو آسمون پر میزدن رو میشماردیم اگه نمیومدین شماردنمون ادامه داشت و بیکار بودیم
یورو: هرهرهر خواهش میکنمممم
آکوما: خدافظ تا فردااااا
همه باهم: خدافظ تا فرداااااااا
چند روز بعد صبح ساعت ۱۲
مدیر: چرا هر جنجالی که تو کلاس پیش میاد زیر سر شما ۴ تاستتتتت؟! یعنی نمیشه یه دقیقه از دست شما راحت باشیمم!!
همه چهارتایی باهم وایساده بودیم تو دفتر
کارین: خب چون....
تاکشی لپ هاش سرخ شده بود، یورو داشت خیلی با لبخند نگا میکرد،آکوما هم که جدی دست به کمر وایساده بود
آکوما:چون یورو.......
یورو: باح باح، چه خانه ی زیفایی داری
آکوما: آره قشنگه سلیقه ی خوبی داری
کارین: خیلی ممنونننننننننن
تاکشی: عه سیلام خوش اومدینننن
آکوما و یورو باهم: عه سلام تاکشییی
کارین: بیکار شده بودیم گفتیم بیاین
یورو: بله میدونم
چند ساعت بعد....
هر ۴ تا باهم: هارهارهارهارهارهاررررررررر
کارین: یا خدا چی بهش گفتییییی هه ههه ههه (درحال خندیدن)
یورو: آره دیگه حقش بود تا یاد بگیره گوه نخوره
آکوما: یاخدا پارهههههههه
تاکشی: چه دل و جرعتی داریااااا هرهرررر
کارین: خب بفرمایید چایی نبات سرد شدددددد
یورو: اسکل این نوشابست داریم ناهار کوفت میکنیم مثلا
کارین: نه چایی نباته، هارهارهار
یورو: ای.... مرض بگیری.... وسط غذا چایی نباتتتتتتت؟!!!!
این بحث ادامه دارد...........
وقت خدافظی ساعت ۱۱ شب
کارین: خیلی خوش اومدین مرسی که اومدی داشتیم تعداد کلاغ هایی که تو آسمون پر میزدن رو میشماردیم اگه نمیومدین شماردنمون ادامه داشت و بیکار بودیم
یورو: هرهرهر خواهش میکنمممم
آکوما: خدافظ تا فردااااا
همه باهم: خدافظ تا فرداااااااا
چند روز بعد صبح ساعت ۱۲
مدیر: چرا هر جنجالی که تو کلاس پیش میاد زیر سر شما ۴ تاستتتتت؟! یعنی نمیشه یه دقیقه از دست شما راحت باشیمم!!
همه چهارتایی باهم وایساده بودیم تو دفتر
کارین: خب چون....
تاکشی لپ هاش سرخ شده بود، یورو داشت خیلی با لبخند نگا میکرد،آکوما هم که جدی دست به کمر وایساده بود
آکوما:چون یورو.......
۱۵۱
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.