پلیس. ابلیس. part⁶
[ ا.ت ویو ]
وقتی برگشتم سر جام میخکوب شدم ، از شدت ترس پاهام میلرزید و خشک شده بود .......اون تصویری که تو تلویزیون دیدم بود، ولی اونجا هیچ تلویزیونی نبود .....اون واقعی بود ( چیه اگه فکر میکردید الان برمیگرده جونگ کوک و پشت سرش میبینه ...کور خوندید 😂😎)
خواستم جیغ بکشم اما از شدت ترس صدام در نیومد . داشت میومد طرفم که یهو غیب شد ...ده دقیقه گذشت و نتونستم از جام تکون بخورم و فکر کنم بچه ها نگران شده بودن هی به در میکوبیدن و صدام میکردن
به خودم اومدم و پاشدم معما حل کردم و بچه ها تونستن بیان تو . معما ها رو حل کردیم و هر کی رفت خونه خودش ( مختصر و مفید 😁)
+ تهیونگ توروخدا یه چند دقیقه برم بیرون قدم بزنم ( مود ا.ت 🙏)
تهیونگ : حاجی همین الان از بیرون اومدیم
+ میرم زود میام
تهیونگ : دم در اشکال نداره
+ عههههههه اوپا ( حالت کیوت )
تهیونگ : یه ربع فقط یه ربع ( جدی )
+ میسی ( کیوت تر )
تهیونگ : ای خدا کیوت خر ( این همون نبود که میگفت بری دیگه برنگردی )
[ ا.ت ویو ]
رفتم ماشینم رو برداشتم و رفتم سمت جنگل ، یجاش که ماشین نمیرفت پیاده رفتم ، حواسم به ساعت نبود و ساعت رو که نگاه کردم دیدم یک ساعت گذشته به تهیونگ پیام دادم که میخوام برم خونه دوستم به خاطر همین یه ساعت دیر میام ، مکان گوشیم رو روشن کردم تا بتونم راه برگشت رو پیدا کنم ، همین جوری رفتم جلو که یهو یه عمارت خیلی خیلی بزرگ دیدم بعد یه نفر هم از اون طرف داشت میومد سمتم و چون تاریک بود نمیتونستم قیافشو ببینم .... اومد سمتم که یهو .....سیاهی مطلق
_ اینم از شکار امروز ( نیشخند )
خمارییییییییییییییی هاهاهاها
اسلاید ۲ تا ۵ عمارت
اسلاید ۶ جونگ کوک
وقتی برگشتم سر جام میخکوب شدم ، از شدت ترس پاهام میلرزید و خشک شده بود .......اون تصویری که تو تلویزیون دیدم بود، ولی اونجا هیچ تلویزیونی نبود .....اون واقعی بود ( چیه اگه فکر میکردید الان برمیگرده جونگ کوک و پشت سرش میبینه ...کور خوندید 😂😎)
خواستم جیغ بکشم اما از شدت ترس صدام در نیومد . داشت میومد طرفم که یهو غیب شد ...ده دقیقه گذشت و نتونستم از جام تکون بخورم و فکر کنم بچه ها نگران شده بودن هی به در میکوبیدن و صدام میکردن
به خودم اومدم و پاشدم معما حل کردم و بچه ها تونستن بیان تو . معما ها رو حل کردیم و هر کی رفت خونه خودش ( مختصر و مفید 😁)
+ تهیونگ توروخدا یه چند دقیقه برم بیرون قدم بزنم ( مود ا.ت 🙏)
تهیونگ : حاجی همین الان از بیرون اومدیم
+ میرم زود میام
تهیونگ : دم در اشکال نداره
+ عههههههه اوپا ( حالت کیوت )
تهیونگ : یه ربع فقط یه ربع ( جدی )
+ میسی ( کیوت تر )
تهیونگ : ای خدا کیوت خر ( این همون نبود که میگفت بری دیگه برنگردی )
[ ا.ت ویو ]
رفتم ماشینم رو برداشتم و رفتم سمت جنگل ، یجاش که ماشین نمیرفت پیاده رفتم ، حواسم به ساعت نبود و ساعت رو که نگاه کردم دیدم یک ساعت گذشته به تهیونگ پیام دادم که میخوام برم خونه دوستم به خاطر همین یه ساعت دیر میام ، مکان گوشیم رو روشن کردم تا بتونم راه برگشت رو پیدا کنم ، همین جوری رفتم جلو که یهو یه عمارت خیلی خیلی بزرگ دیدم بعد یه نفر هم از اون طرف داشت میومد سمتم و چون تاریک بود نمیتونستم قیافشو ببینم .... اومد سمتم که یهو .....سیاهی مطلق
_ اینم از شکار امروز ( نیشخند )
خمارییییییییییییییی هاهاهاها
اسلاید ۲ تا ۵ عمارت
اسلاید ۶ جونگ کوک
۳.۰k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.