DeaDly kisses 💟🩰p4

زنگ خورد رفتیم کلاس
👩🏻‍🏫:بچه ها میتونین برین حیاط
بچه ها:خانم جدی
👩🏻‍🏫:اره وسایلتونو جم کنید چون زنگ آخره
وسایل و  جم کردم‌رفتیم یهو معاون اومد
معاون:پسرم کیم تهیونگ بابات اومده دنبالت
ته:چی بابام
معاون:بدو
کوک:ته واستا
ته:چی شده ها
کوک یه دستبند از جیبش در آورد که همش بافت بود و وسطش سه تا نیم رنگ داش
کوک:اگه یه روزی از پیشم رفتی اینو با خودت داشته باش
ته:کوک مرسی
رنگ دستبند ته:💜💙💚یه نصف‌م 💛
کوک:❤🧡با 💛
و رفتم دفتر《از این به بعد این👨🏻باباعه ته》
👨🏻:پسرم تهیونگ بیا
ته:بابا کجا
👨🏻:این پرونده و بگیر
ته:چی مگه من از اینجا میرم
👨🏻:اره مدرسه تو عوض کردم
ته:بیا

رفتیم بیرون تا باهاش صحبت کنم
ته:بابا چطور ازم نپرسیدی ها
👨🏻:عه از کی تاحالا گفتم مسخره میکنن
ته:دیگه چی کار کنم کجاس
👨🏻:سه تا خیابون پایین تر
ته:هدفت از عوض کردن مدرسم چی بود
👨🏻:گفتم شاید مسخره‌ت کنن
ته:باش زنگ آخره میمونم بعد خودم میام
رفتم معلم گف
👩🏻‍🏫:بچه ها راحت باشید گفتم حال بدم بتون
کوک:ته چیشد
ته:کوک سه تا خیابون پایین تر
کوک:خوبه ولی بیا به بابات بگو پشیمون شده
سریع رفتم بیرون دنبال بابام دویدم
ته؛بابا...با...با
👨🏻:چته
ته:بیا بگو پشیمون شدی
🥣🍄🥣🍄🥣🍄🥣p4🍄🥣I love you🍄🥣
-----------------------------------------🩰-----------------------------------------
#تهکوک
#کوکوی
#تهیونگ
#جونگ_کوک