رمان
#میشد_نخواست پارت۱۰
توانا:چاعان من برم بخوابم بخاطر فردا
چاعان:او راست میگی دانشگاه داریم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
لیا:بریم بخوابیم
یاعیز:من رفتم شما دوتاهم زود بخوابید بخاطر فردا
لیا:اوف یاعیز انقدر دستور ندههه
یاعیز:باشه باشه.و سر لیا رو بوسید
الیسا:شب بخیرر
یاعیز:شب بخیر
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
فردا صبح ......دانشگاه
لیا:سلام توانا
توانا:ام سلام لیا جون خوبی
لیا:خوبم ممنون تو چطوری
الیسا:سلام
توانا:سلام
چاعان:عم....سلام لیا
لیا:سلام
یاعیز:عو چطوری چاعان
چاعان:خوبم داداش تو چی
یاعیز:منم خوبم....
لیا:من قبل از کلاس با یکی از معلما ملاقات داشتم تو یکی از درسا ضعیفم برم دیدن اون
یاعیز:باشه تو برو
همه:خداحافظ
لیا:😊
الیسا:منم برم پیش دوستم.بای
یاعیز:بای
چاعان:منم برم یکم درس بخونم
توانا:پس فقط من و تو موندیم
یاعیز:اره.بریم قهوه بخوریم؟
توانا:باش بریم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
کلاس:
لیا:اا..چیزه چاعان تو جزوه داری
چاعان:اره اره میخوای بهت بدم
لیا:بله لطفا
چاعان:بفرما
لیا:ممنون
توانا:چاعان من برم بخوابم بخاطر فردا
چاعان:او راست میگی دانشگاه داریم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
لیا:بریم بخوابیم
یاعیز:من رفتم شما دوتاهم زود بخوابید بخاطر فردا
لیا:اوف یاعیز انقدر دستور ندههه
یاعیز:باشه باشه.و سر لیا رو بوسید
الیسا:شب بخیرر
یاعیز:شب بخیر
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
فردا صبح ......دانشگاه
لیا:سلام توانا
توانا:ام سلام لیا جون خوبی
لیا:خوبم ممنون تو چطوری
الیسا:سلام
توانا:سلام
چاعان:عم....سلام لیا
لیا:سلام
یاعیز:عو چطوری چاعان
چاعان:خوبم داداش تو چی
یاعیز:منم خوبم....
لیا:من قبل از کلاس با یکی از معلما ملاقات داشتم تو یکی از درسا ضعیفم برم دیدن اون
یاعیز:باشه تو برو
همه:خداحافظ
لیا:😊
الیسا:منم برم پیش دوستم.بای
یاعیز:بای
چاعان:منم برم یکم درس بخونم
توانا:پس فقط من و تو موندیم
یاعیز:اره.بریم قهوه بخوریم؟
توانا:باش بریم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
کلاس:
لیا:اا..چیزه چاعان تو جزوه داری
چاعان:اره اره میخوای بهت بدم
لیا:بله لطفا
چاعان:بفرما
لیا:ممنون
۸۶۸
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.