P49
P49
کل اون روز رو تو اتاقش درحال گریه کردن بود. آخه چرا وقتی تو رویای قشنگش غرق شده باید یه نفر بیاد و اونو بیرون بکشه؟
شب کتابشو محکم بغل کرد و چشماشو بست: در اتاقم که قفل کردم. تنها راه اومدم به اینجا از تو پنجرس.
تو تخت بود ولی تخت خالی بود: پس تهیونگ کجاس؟ پله هارو دونه دونه رفت پایین. وقتی وارد حیاط عمارت شد متوجه نبودن تهیونگ شد. تو حیاط عمارت مهمانی شام بود و میتونست تهیونگ رو که اونجا کنار بعضی از دخترا نشسته بود رو ببینه. باز هم با ورودش به مهمانی توجه هارو به خودش جلب کرد. نگاه پر از تعجب و حسادت و عشق تهیونگ رو حس میکرد: دوشیزه افتخار رقص رو به من میدید؟
الیزا درحالی که دستشو بر روز دست های مرد غریبه میگذاشت نگاهی به تهیونگ کرد و گفت: با کمال میل.
بعد از رقص بلافاصله تهیونگ دستشو و کشید و با هم به پشت عمارت رفتن: برای چی باهاش رقصیدی ؟
_ به تو چه.
تهیونگ نفس عمیقی کشید و دستشو رو شقیقه هاش گذاشت : سوالمو تکرار میکنم ؛ چرا باهاش رقصیدی ؟
_ تو چرا کنار اون دخترا نشسته بودی؟ منم دلم خواست برقصم.
حالت عصبانی تهیونگ به حالت متعجب تغییر کرد: منظورت...
_ درست روز بعد از اون شب رویایی؟
+ بزار برات توضیح مید..
_ خفه شووووو من و تو یه شب رویایی داشتیم و من مجبور شدم برم و تو با اون هرزه ها به من.....
تهیونگ درحال بوسیدن لب های الیزا بود. بعد از چند دقیقه جدا شدن : من تورو بیشتر از تعداد ستاره ها دوست دارم. تورو به اندازه ی جهان دوست دارم تورو بیشتر از هر چیزی دوست دارم. من تورو بیشتر از دیروز و کمتر از فردا دوست دارم.......
من دوستت دارم......:)))))))
( دانلود یک عدد دوست پسر مانند تهیونگ)😭🙏
کل اون روز رو تو اتاقش درحال گریه کردن بود. آخه چرا وقتی تو رویای قشنگش غرق شده باید یه نفر بیاد و اونو بیرون بکشه؟
شب کتابشو محکم بغل کرد و چشماشو بست: در اتاقم که قفل کردم. تنها راه اومدم به اینجا از تو پنجرس.
تو تخت بود ولی تخت خالی بود: پس تهیونگ کجاس؟ پله هارو دونه دونه رفت پایین. وقتی وارد حیاط عمارت شد متوجه نبودن تهیونگ شد. تو حیاط عمارت مهمانی شام بود و میتونست تهیونگ رو که اونجا کنار بعضی از دخترا نشسته بود رو ببینه. باز هم با ورودش به مهمانی توجه هارو به خودش جلب کرد. نگاه پر از تعجب و حسادت و عشق تهیونگ رو حس میکرد: دوشیزه افتخار رقص رو به من میدید؟
الیزا درحالی که دستشو بر روز دست های مرد غریبه میگذاشت نگاهی به تهیونگ کرد و گفت: با کمال میل.
بعد از رقص بلافاصله تهیونگ دستشو و کشید و با هم به پشت عمارت رفتن: برای چی باهاش رقصیدی ؟
_ به تو چه.
تهیونگ نفس عمیقی کشید و دستشو رو شقیقه هاش گذاشت : سوالمو تکرار میکنم ؛ چرا باهاش رقصیدی ؟
_ تو چرا کنار اون دخترا نشسته بودی؟ منم دلم خواست برقصم.
حالت عصبانی تهیونگ به حالت متعجب تغییر کرد: منظورت...
_ درست روز بعد از اون شب رویایی؟
+ بزار برات توضیح مید..
_ خفه شووووو من و تو یه شب رویایی داشتیم و من مجبور شدم برم و تو با اون هرزه ها به من.....
تهیونگ درحال بوسیدن لب های الیزا بود. بعد از چند دقیقه جدا شدن : من تورو بیشتر از تعداد ستاره ها دوست دارم. تورو به اندازه ی جهان دوست دارم تورو بیشتر از هر چیزی دوست دارم. من تورو بیشتر از دیروز و کمتر از فردا دوست دارم.......
من دوستت دارم......:)))))))
( دانلود یک عدد دوست پسر مانند تهیونگ)😭🙏
۷.۸k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.