گربه وحشی
گربه وحشی
پارت ۷ (گفتم امروز نمیزارم ولی گذاشتم ها ها ها🤣)
ویو ات...
جیمین رو صدا زدم برای ناهار اونم گفت اومدم و اومد سر میز نشست داشتیم غذا میخوردیم که یهو جیمین گفت
.
ویو جیمین
داشتم اسنو رو ناز و نوازش میکردم که ات گفت بیا ناهار گفتم اومدم و رفتم سر میز نشستم داشتیم غذا میخوردیم که با خودم گفتم الان بهترین موقع ست که ازش بخوام باهام بیاد بار. پس گفتم
میگم ات ا...ام...امروز میای بریم ب...با... بار؟
.
ویو ات
که یهو جیمین گفت میای امروز بریم بار؟
منم گفتم
باید فکر کنم
جیمین:باشه
.
ویو ادمین
درحالی که داشتن ناهار میخوردن ات به پیشنهاد جیمین فکر کرد وقتی ناهارشون تموم شد ات گفت خب من فکرامو کردم و باشه میام فقط ساعت چند؟
.
ویو جیمین
اون گفت باید فکر کنم گفتم باشه وقتی ناهارمون تموم شد گفت باشه میام ساعت چند
گفتم ساعت ۸ میخوام با داداشم برم و اون گفت که با خودت یکیو بیار منم گفتم باشه و گفتم تو رو ببرم. خودم میام سراغت ساعت ۷:۳۰ آماده باش میام.
.
ویو ات
گفت ساعت ۷:۳۰ آماده باش میام سراغت گفتم باشه .
.
ویو جیمین
گفت باشه منم گفتم پس دیگه رفع زحمت میکنم. و پاشد رفت خونه اشون.
.
ویو ات
جیمین رفت خونه اشون منم پاشدم میز رو جمع کردم و ظرفا رو چیدم تو ماشین ظرف شویی
رفتم نشستم رو مبل و رفتم تو گوشی و یکم تلویزیون دیدم و اینا .شد ساعت ۶ .
.
.
.
.
خب این پارتم تموم شد
شرطا:۷ کامنت
ممکنه تا فردا دیگه نزارم
پارت ۷ (گفتم امروز نمیزارم ولی گذاشتم ها ها ها🤣)
ویو ات...
جیمین رو صدا زدم برای ناهار اونم گفت اومدم و اومد سر میز نشست داشتیم غذا میخوردیم که یهو جیمین گفت
.
ویو جیمین
داشتم اسنو رو ناز و نوازش میکردم که ات گفت بیا ناهار گفتم اومدم و رفتم سر میز نشستم داشتیم غذا میخوردیم که با خودم گفتم الان بهترین موقع ست که ازش بخوام باهام بیاد بار. پس گفتم
میگم ات ا...ام...امروز میای بریم ب...با... بار؟
.
ویو ات
که یهو جیمین گفت میای امروز بریم بار؟
منم گفتم
باید فکر کنم
جیمین:باشه
.
ویو ادمین
درحالی که داشتن ناهار میخوردن ات به پیشنهاد جیمین فکر کرد وقتی ناهارشون تموم شد ات گفت خب من فکرامو کردم و باشه میام فقط ساعت چند؟
.
ویو جیمین
اون گفت باید فکر کنم گفتم باشه وقتی ناهارمون تموم شد گفت باشه میام ساعت چند
گفتم ساعت ۸ میخوام با داداشم برم و اون گفت که با خودت یکیو بیار منم گفتم باشه و گفتم تو رو ببرم. خودم میام سراغت ساعت ۷:۳۰ آماده باش میام.
.
ویو ات
گفت ساعت ۷:۳۰ آماده باش میام سراغت گفتم باشه .
.
ویو جیمین
گفت باشه منم گفتم پس دیگه رفع زحمت میکنم. و پاشد رفت خونه اشون.
.
ویو ات
جیمین رفت خونه اشون منم پاشدم میز رو جمع کردم و ظرفا رو چیدم تو ماشین ظرف شویی
رفتم نشستم رو مبل و رفتم تو گوشی و یکم تلویزیون دیدم و اینا .شد ساعت ۶ .
.
.
.
.
خب این پارتم تموم شد
شرطا:۷ کامنت
ممکنه تا فردا دیگه نزارم
۱۴.۴k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.