کسی که خانوادم شد ادامه p32
( ات ویو )
به سمتش رفتم.....چیز سردی زیر چونم رو گرفت و سرم رو بالا اورد.....
به چشمای خمار ارباب نگاه کردم....
دستش رو نوازش وار از روی چونم تا گونم برد...
_ عروسک......این لقب واقعا برازندته
به وضوح سرخ شدن گونه هام رو حس کردم....دستم و توی دستش قفل کرد و به سمت حیاط رفت......سوار ماشین شدیم و راه افتادیم.....توی ماشین سکوت بود....اما زیاد طول نکشید که شکسته شه.....
_ وقتی رفتیم اونجا طوری رفتار نکن که انگار از من میترسی تو توی اون مهمونی نقش بیبی منو داری....از کنارمم تکون نمی خوری و با هیچکس هم حرف نزن.... اونجا پر از خون اشام هایی هست که نمی تونن خودشون رو کنترل کنن پس از کنارم جم نخور.....
سرمو با لبخند بچگانه ای تکون دادم و گفتم....
+ چشم
برگشت و نگاه کردم......به سمتم خم شد و گردنم رو گاز گرفت....جیغم رفت هوا که سریع جلوی دهنم رو گرفتم اما راننده صدام رو شنید و بهمون نگاه کرد.....
_ انقدر خوردنی نشو جوجه وگرنه دفعه ی بعد محکم تر گاز میگیرم...
به سمتش رفتم.....چیز سردی زیر چونم رو گرفت و سرم رو بالا اورد.....
به چشمای خمار ارباب نگاه کردم....
دستش رو نوازش وار از روی چونم تا گونم برد...
_ عروسک......این لقب واقعا برازندته
به وضوح سرخ شدن گونه هام رو حس کردم....دستم و توی دستش قفل کرد و به سمت حیاط رفت......سوار ماشین شدیم و راه افتادیم.....توی ماشین سکوت بود....اما زیاد طول نکشید که شکسته شه.....
_ وقتی رفتیم اونجا طوری رفتار نکن که انگار از من میترسی تو توی اون مهمونی نقش بیبی منو داری....از کنارمم تکون نمی خوری و با هیچکس هم حرف نزن.... اونجا پر از خون اشام هایی هست که نمی تونن خودشون رو کنترل کنن پس از کنارم جم نخور.....
سرمو با لبخند بچگانه ای تکون دادم و گفتم....
+ چشم
برگشت و نگاه کردم......به سمتم خم شد و گردنم رو گاز گرفت....جیغم رفت هوا که سریع جلوی دهنم رو گرفتم اما راننده صدام رو شنید و بهمون نگاه کرد.....
_ انقدر خوردنی نشو جوجه وگرنه دفعه ی بعد محکم تر گاز میگیرم...
۱۳۱.۹k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.