(پارت یک)
(پارت یک)
ویو ات
بیدار شدم دیشب خیلی بد گذشت تمام بدنم میسوزه و درد میکنه جیمین و کوک و ته بد جوری کتکم زدن اخه دیشب تو بار حسابی مث کرده بودم و به جای دسشویی زنونه رفتم دسشویی مردونه و اونا هم فکر کردم من اونجا با کسی قراره کاری کنم وقتی منو تو دسشویی دیدن سریعا اوردنم از اونجا بیرون و بردنم خونه وقتی رسیدیم اوق زدمو بالا اوردم و مثتیم پرید و یادم افتاد چه غلتی کرم هر سه تاشون با عصبانیت جلوم وایساده بودن اولش شک بودم ولی بعدش یادم اومد ترسیدم و بغض کردم و گفتم
(پرش دیشب)
ات: م.. من هنق نمیخاس
ته: خفه شو(داد)
ات: ددی ببخشید من من واقعا نمیخاستم برم تو دسشویی مردونه من مثت بودم و حواسم نبود ببهشید
کوک: برای چی مثت کرده بودی ها
جیمین: یادمون نمیاد بهت اجازه خوردن مشروباتو داده باشیم
ات: ببخشید (گریت شدید)
(ته نزدیک ات شد و ات عقب رفت و افتاد رو تخت ته دستای ات رو بست و ات باگریه شدید و قیافه مظلومش نشسته بود روی تخت ته لباسای ات رو در اورد
.
.
.
.
.
حمایت دو فالوور ۱۰ لایک
ویو ات
بیدار شدم دیشب خیلی بد گذشت تمام بدنم میسوزه و درد میکنه جیمین و کوک و ته بد جوری کتکم زدن اخه دیشب تو بار حسابی مث کرده بودم و به جای دسشویی زنونه رفتم دسشویی مردونه و اونا هم فکر کردم من اونجا با کسی قراره کاری کنم وقتی منو تو دسشویی دیدن سریعا اوردنم از اونجا بیرون و بردنم خونه وقتی رسیدیم اوق زدمو بالا اوردم و مثتیم پرید و یادم افتاد چه غلتی کرم هر سه تاشون با عصبانیت جلوم وایساده بودن اولش شک بودم ولی بعدش یادم اومد ترسیدم و بغض کردم و گفتم
(پرش دیشب)
ات: م.. من هنق نمیخاس
ته: خفه شو(داد)
ات: ددی ببخشید من من واقعا نمیخاستم برم تو دسشویی مردونه من مثت بودم و حواسم نبود ببهشید
کوک: برای چی مثت کرده بودی ها
جیمین: یادمون نمیاد بهت اجازه خوردن مشروباتو داده باشیم
ات: ببخشید (گریت شدید)
(ته نزدیک ات شد و ات عقب رفت و افتاد رو تخت ته دستای ات رو بست و ات باگریه شدید و قیافه مظلومش نشسته بود روی تخت ته لباسای ات رو در اورد
.
.
.
.
.
حمایت دو فالوور ۱۰ لایک
۴۰۷
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.