دعـوا سـاده
₽⁷
ات ویو
بخاطر کارم پشیمون بودم ولی انتقاممو باید بگیرم...ضدای گریه هاش از پشت در میومد گریم گرفت نمیتونستم ازش دور باشم...مجبور بودم تهیونگ مجبور...مجبوریت برای انتقام
ات: بورام
بورام: گولشو نخوریا...بیا شام
ات: باشه رفتن شام خوردن
ات ویو
شام خوشمزه ای بود روی تخت دراز کشیدم از خودم عکس گرفتم پست کردم اینستا داشتم داخل اینستا میچرخیدم ک یهو گوشیم زنگ خورد کو کبود جواب دادم
ات: یوبوسیو؟؟ (یعنی الو)
کوک: انیونگ ات
ات: انیونگ کوکی..چیشده زنگ زدی
کوک: هیچی خاستم بگم تهیونگ بت کار داره الان گوشیو میدم بش
ات: هاجیما هاجیمااا کوک هاجیماااا(هاجیما ینی نکن اینکارو نکن)
تهیونگ: الو ات
ات چیه *کلافه
تهیونگ: ات همه اونا فیکن چرا نمیفهمی اون اکسمه..یجورایی دختره رو//انیه توروخدا ب حرفم گوش بده *بغض
ات: عاقای کیم....با چه جرعتی من وبه اسم کوچیک صدا میزنین؟
تهیونگ: ااتتتتت باهاممم شوخی نکنننن*داد و بغض
ات: پوففف عاقای کیم من نمیتونم حرفتونو باور کنم چون شما یه دروغگو هستین و من به دروغگو ها اعتمادی ندارم
سوجون(دوست اته بهم نقشه ریختن تهیونگو اذیت کنن)
سوجون: عزیزم من اومدم*جوری که صدا توی گوشی برهداره حرف میزنه
ات: عا دراز بکش الان میام
سوجون: یاااا دوست دارم پیش من باشی*جوری حرف میزنه ک صدا توی گوشی بره
تهیونگ: چچی؟ هویییی یارووو گمشوووووو*عربده
ات: گوشمو کر کردی اههه اضافه...قط کرد
تهیونگ: اون عو*ضی کیبوددددد
کوک: ارومباش
تهیونگ: میکشمش قسد اذیت کردن منو داری منم جوری میکنمت ک فرداش نتونی راه بری خانم کیم منتظر باش
جیمین: سی بار کردیش داداش
یونگی: منم شاهد
جیمین: اییی قربونتت میپره بغلش
تهبونگ: زهر مار امار درست بده چهل تا
هوپی: پس ده تاشو نگفتی بهمون خجالتتتت بکش
تهیپنگ: هیونگگگ
کوک: خوب ناله میکرد داداش؟
تهیونگ: خفه شو کوک حَوَل...نمیدونم چیجو دخترتا روت کراس میزنن انقدری ک دختر را دادی تو موزیک ویدیوات ک یجورایی فا×کین
کوک: خب تقصیر پی دی نیمههه
تهیونگ: خودت الگو دادی
کوک: راس میگیا... ولش کن فردا مصاحبه داری گفتن یه مدل جدیدم میخاد بیاد
تهیونگ: عه ببینیم کیه اومده تو کمپانی وای جی
جیمین: اره کنجکاومممم
تهیونگ ویو
شب بود روی تخت دراز کشیدم فکر ات نمیزاشت بخوابم ک چشمام گرم شدو سیاهی
فردا عصـر
تهیونگ ویو
بعد پوسیدن لباسام وارد ماشین شدم روند تا اونجایی ک میخاستیم مصاحبه کنیم رفتیم اونجا چقدر اشناس این یارو که با دیدن صورتش روی جام میخکوب شدم اون...اون.......
خمارییییی ههه هههه لحظه حساسسس 😂
ات ویو
بخاطر کارم پشیمون بودم ولی انتقاممو باید بگیرم...ضدای گریه هاش از پشت در میومد گریم گرفت نمیتونستم ازش دور باشم...مجبور بودم تهیونگ مجبور...مجبوریت برای انتقام
ات: بورام
بورام: گولشو نخوریا...بیا شام
ات: باشه رفتن شام خوردن
ات ویو
شام خوشمزه ای بود روی تخت دراز کشیدم از خودم عکس گرفتم پست کردم اینستا داشتم داخل اینستا میچرخیدم ک یهو گوشیم زنگ خورد کو کبود جواب دادم
ات: یوبوسیو؟؟ (یعنی الو)
کوک: انیونگ ات
ات: انیونگ کوکی..چیشده زنگ زدی
کوک: هیچی خاستم بگم تهیونگ بت کار داره الان گوشیو میدم بش
ات: هاجیما هاجیمااا کوک هاجیماااا(هاجیما ینی نکن اینکارو نکن)
تهیونگ: الو ات
ات چیه *کلافه
تهیونگ: ات همه اونا فیکن چرا نمیفهمی اون اکسمه..یجورایی دختره رو//انیه توروخدا ب حرفم گوش بده *بغض
ات: عاقای کیم....با چه جرعتی من وبه اسم کوچیک صدا میزنین؟
تهیونگ: ااتتتتت باهاممم شوخی نکنننن*داد و بغض
ات: پوففف عاقای کیم من نمیتونم حرفتونو باور کنم چون شما یه دروغگو هستین و من به دروغگو ها اعتمادی ندارم
سوجون(دوست اته بهم نقشه ریختن تهیونگو اذیت کنن)
سوجون: عزیزم من اومدم*جوری که صدا توی گوشی برهداره حرف میزنه
ات: عا دراز بکش الان میام
سوجون: یاااا دوست دارم پیش من باشی*جوری حرف میزنه ک صدا توی گوشی بره
تهیونگ: چچی؟ هویییی یارووو گمشوووووو*عربده
ات: گوشمو کر کردی اههه اضافه...قط کرد
تهیونگ: اون عو*ضی کیبوددددد
کوک: ارومباش
تهیونگ: میکشمش قسد اذیت کردن منو داری منم جوری میکنمت ک فرداش نتونی راه بری خانم کیم منتظر باش
جیمین: سی بار کردیش داداش
یونگی: منم شاهد
جیمین: اییی قربونتت میپره بغلش
تهبونگ: زهر مار امار درست بده چهل تا
هوپی: پس ده تاشو نگفتی بهمون خجالتتتت بکش
تهیپنگ: هیونگگگ
کوک: خوب ناله میکرد داداش؟
تهیونگ: خفه شو کوک حَوَل...نمیدونم چیجو دخترتا روت کراس میزنن انقدری ک دختر را دادی تو موزیک ویدیوات ک یجورایی فا×کین
کوک: خب تقصیر پی دی نیمههه
تهیونگ: خودت الگو دادی
کوک: راس میگیا... ولش کن فردا مصاحبه داری گفتن یه مدل جدیدم میخاد بیاد
تهیونگ: عه ببینیم کیه اومده تو کمپانی وای جی
جیمین: اره کنجکاومممم
تهیونگ ویو
شب بود روی تخت دراز کشیدم فکر ات نمیزاشت بخوابم ک چشمام گرم شدو سیاهی
فردا عصـر
تهیونگ ویو
بعد پوسیدن لباسام وارد ماشین شدم روند تا اونجایی ک میخاستیم مصاحبه کنیم رفتیم اونجا چقدر اشناس این یارو که با دیدن صورتش روی جام میخکوب شدم اون...اون.......
خمارییییی ههه هههه لحظه حساسسس 😂
۷.۳k
۲۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.