مرد جوان با یک دسته گل نرگس منتظر دختر بود. باران نم نم
مرد جوان با یک دسته گل نرگس منتظر دختر بود. باران نم نم میبارید و شانه ی مرد خیس شده بود. ساعت ها گذشت و دختر نیامد. مرد جوان به دسته گل پوزخند زد و انداختش کنار خیابان. آن دسته گل من بودم.
دیدگاه ها (۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.