رمان قلب من
p⁵
ات : ولی آخه چرا؟!..
یوری : خدا میدونه😈
ات : چرا اینطوری نگا میکنی من اصلا نمیشناسمش
یوری : خدا میدونه
ات : برو برووو
یوری : بیا بریم خانومم
ات: چشم مادمازل
...
از اتاق زدیم بیرون که با ی خانوم خوشچهره مواجه شدم...
ات : اوو سلام
اجوما : سلام دخترم بیا دنبالم..
ات : چشم. نگاهش به یوری😳
یوری:🤫
اجوما : خب دخترم راستش چطور بگم چیزه یعنی...
ات : بفرمایید
اجوما : ولش کن ارباب خودش میگه
ات : چشم....بعد از چند ثانیه وارد ی اتاق خوشگل با ی تم صورتی شدم...اووو چه خوشگله اینجا...
ته : به به خانوم خانومااا
ات : تووو
ته : سلام😐
ات : علیک سلام😐
اجوما : تعظیم کن دیوونه. آروم زیر گوش ات
ات : عمرااا
ته : ولش کن اجوما مهمون چند ساعتمونه...برو بیرون اجوماا
رف بیرون
ات : خب من و چرا آوردید اینجا اینجا چه خبره؟؟
ته : من قراره تو رو به دوستم بفروشم
ات : چی بفروشیی ولم کنید اقااا من دانشگاه دارم فرداا😡
ته : خب ...دانشگاه رفتنت دست من نیست دست جونگکوک
ات « جونگکوک؟!!
ته : بلع جونگکوککک
ات : از اسمش معلومه که مثل تو آدم بدیههه🤪
ته : چی صبر کن ببینم ووروجک ...ات و تو اتاق دنبال میکنه...
ات : نع توروخدا ولممم کنننن😂
ته : آلو سلام نع تو اتاقم باش بیاا
ات : کیه ؟!
ته : باید جواب جنابعالی رو بدیم
ات : نع پس میخوای من بدم....
جناب کوک وارد میشوددد مثل فیلم یوسف😂
کوک : سلام
ته : سلام کوک
کوک : ووروجک ما اینجاس پس
ات : شما؟!
ته : جونگکوک دیگه
ات : عااا. ببین چه بلایی سرت میارم آروم
کوک : چیزی گفتی
ات : نع بابا. خنده ی فیک
......
ات : ولی آخه چرا؟!..
یوری : خدا میدونه😈
ات : چرا اینطوری نگا میکنی من اصلا نمیشناسمش
یوری : خدا میدونه
ات : برو برووو
یوری : بیا بریم خانومم
ات: چشم مادمازل
...
از اتاق زدیم بیرون که با ی خانوم خوشچهره مواجه شدم...
ات : اوو سلام
اجوما : سلام دخترم بیا دنبالم..
ات : چشم. نگاهش به یوری😳
یوری:🤫
اجوما : خب دخترم راستش چطور بگم چیزه یعنی...
ات : بفرمایید
اجوما : ولش کن ارباب خودش میگه
ات : چشم....بعد از چند ثانیه وارد ی اتاق خوشگل با ی تم صورتی شدم...اووو چه خوشگله اینجا...
ته : به به خانوم خانومااا
ات : تووو
ته : سلام😐
ات : علیک سلام😐
اجوما : تعظیم کن دیوونه. آروم زیر گوش ات
ات : عمرااا
ته : ولش کن اجوما مهمون چند ساعتمونه...برو بیرون اجوماا
رف بیرون
ات : خب من و چرا آوردید اینجا اینجا چه خبره؟؟
ته : من قراره تو رو به دوستم بفروشم
ات : چی بفروشیی ولم کنید اقااا من دانشگاه دارم فرداا😡
ته : خب ...دانشگاه رفتنت دست من نیست دست جونگکوک
ات « جونگکوک؟!!
ته : بلع جونگکوککک
ات : از اسمش معلومه که مثل تو آدم بدیههه🤪
ته : چی صبر کن ببینم ووروجک ...ات و تو اتاق دنبال میکنه...
ات : نع توروخدا ولممم کنننن😂
ته : آلو سلام نع تو اتاقم باش بیاا
ات : کیه ؟!
ته : باید جواب جنابعالی رو بدیم
ات : نع پس میخوای من بدم....
جناب کوک وارد میشوددد مثل فیلم یوسف😂
کوک : سلام
ته : سلام کوک
کوک : ووروجک ما اینجاس پس
ات : شما؟!
ته : جونگکوک دیگه
ات : عااا. ببین چه بلایی سرت میارم آروم
کوک : چیزی گفتی
ات : نع بابا. خنده ی فیک
......
۷۲۱
۲۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.