My handsome teacher pt5
My handsome teacher pt5
معلم خوشتیپ من
(ویو ات)
دیوونش کردم و برگشتم پیش لامیسا
والریا : در حال کشیدن موهاش و حرص خوردن🤣
^چی میگه؟
+بهم ابراز علاقه کرد بعدم یه هدیه برام خریده بود اونو بهم داد☺️
^مسخره بازی در نیار چی گفتت
+مثل همیشه تهدیدم میکرد...به دوسپسرم نزدیک نشی و اون دیوانه وار عاشق منه و فلان و فلان...حالا کی خواست نزدیک دوسپسر ایکبیری اون شه(ادمین:هوی خواهرم حرف دهنتو بفهم کجای پسرم ایکبیریه پسر به این جذابی خودت ایکبیری هستی😐)
^حالا ایکبیریم نیست لامصب خیلی جذابه...منم بودم میترسیدم بدزدنش
+خیلی خب تو هم🗿
با لامیسا یکم قدم زدیم که زنگ خورد...این زنگ زنگ تاریخ بود درسی که ازش متنفرم و نمرم توش از همه درسا بدتره...مثل همیشه ایرپادمو گذاشتم تو گوشم تا صدای معلمو نشنوم و جوری رفتار کردم انگار دارم گوش میدم
که نمیدونم چی شد معلم همش داشت به من نگاه میکرد و یه چیزی میگفت یهو اومد جلوم موهامو کنار زد و ایرپادو کشید بیرون
+اخ دردم گرفت
معلم : سر کلاس درس ایرپاد گذاشتی گوشت؟(در حالتی که عین چی داره حرص میخوره ولی سعی میکنه آروم باشه اینو میگه)
+خب حوصله درسو نداشتم🤷🏼♀️
معلم : یعنی چی حوصله درسو نداشتییی؟واسه همینه که گند زدی به نمره هاتتت...هر روز باید باهات دعوا کنم؟چرا آدم نمیشی
+باشه (پا میشه بره بیرون)
معلم : کجاااا؟؟
+مگه همیشه نمیگی برو بیرون تنبیهی؟دیگه نیازی نیست بگی خودم میرم...در کل حوصله کلاستو ندارم
معلم : دختره ی....(داره مدادو تو دستاش خورد میکنه و عین چی عصبانیه و بچها هم عین چی خندشون گرفته و نامجون عین چی متعجبه)
_(به بغل دستیش) این الان چی بود؟
...:ات کلا همینجوریه...همیشه با معلما دعوا داره مخصوصا معلم تاریخ...همیشه هم به یه بهونه ای حالا تنبیه یا هرچی از کلاس میزنه بیرون
_اها
(ویو نامجون)
ات دختر خیلی عجیبیه...اصلا نمیفهمم چطور اینجوریه...الان من چطوری باید اینو حالی کنم؟چطوری بهش درس بدم😭نامجون نباید تسلیم شی...تو میتونی خیلی هم دختر عجیبی نیست فقط یکم پرروه
(ویو ات)
اوخیششش...بلاخره تونستم از اون کلاس تخمی بزنم بیرون...مثل همیشه دم در کلاس وایسادم تا کلاس تموم شد بعد زنگ خورد لامیسا اومد دنبالم خواستیم بریم که یکی صدام زد
ادامه دارد...
معلم خوشتیپ من
(ویو ات)
دیوونش کردم و برگشتم پیش لامیسا
والریا : در حال کشیدن موهاش و حرص خوردن🤣
^چی میگه؟
+بهم ابراز علاقه کرد بعدم یه هدیه برام خریده بود اونو بهم داد☺️
^مسخره بازی در نیار چی گفتت
+مثل همیشه تهدیدم میکرد...به دوسپسرم نزدیک نشی و اون دیوانه وار عاشق منه و فلان و فلان...حالا کی خواست نزدیک دوسپسر ایکبیری اون شه(ادمین:هوی خواهرم حرف دهنتو بفهم کجای پسرم ایکبیریه پسر به این جذابی خودت ایکبیری هستی😐)
^حالا ایکبیریم نیست لامصب خیلی جذابه...منم بودم میترسیدم بدزدنش
+خیلی خب تو هم🗿
با لامیسا یکم قدم زدیم که زنگ خورد...این زنگ زنگ تاریخ بود درسی که ازش متنفرم و نمرم توش از همه درسا بدتره...مثل همیشه ایرپادمو گذاشتم تو گوشم تا صدای معلمو نشنوم و جوری رفتار کردم انگار دارم گوش میدم
که نمیدونم چی شد معلم همش داشت به من نگاه میکرد و یه چیزی میگفت یهو اومد جلوم موهامو کنار زد و ایرپادو کشید بیرون
+اخ دردم گرفت
معلم : سر کلاس درس ایرپاد گذاشتی گوشت؟(در حالتی که عین چی داره حرص میخوره ولی سعی میکنه آروم باشه اینو میگه)
+خب حوصله درسو نداشتم🤷🏼♀️
معلم : یعنی چی حوصله درسو نداشتییی؟واسه همینه که گند زدی به نمره هاتتت...هر روز باید باهات دعوا کنم؟چرا آدم نمیشی
+باشه (پا میشه بره بیرون)
معلم : کجاااا؟؟
+مگه همیشه نمیگی برو بیرون تنبیهی؟دیگه نیازی نیست بگی خودم میرم...در کل حوصله کلاستو ندارم
معلم : دختره ی....(داره مدادو تو دستاش خورد میکنه و عین چی عصبانیه و بچها هم عین چی خندشون گرفته و نامجون عین چی متعجبه)
_(به بغل دستیش) این الان چی بود؟
...:ات کلا همینجوریه...همیشه با معلما دعوا داره مخصوصا معلم تاریخ...همیشه هم به یه بهونه ای حالا تنبیه یا هرچی از کلاس میزنه بیرون
_اها
(ویو نامجون)
ات دختر خیلی عجیبیه...اصلا نمیفهمم چطور اینجوریه...الان من چطوری باید اینو حالی کنم؟چطوری بهش درس بدم😭نامجون نباید تسلیم شی...تو میتونی خیلی هم دختر عجیبی نیست فقط یکم پرروه
(ویو ات)
اوخیششش...بلاخره تونستم از اون کلاس تخمی بزنم بیرون...مثل همیشه دم در کلاس وایسادم تا کلاس تموم شد بعد زنگ خورد لامیسا اومد دنبالم خواستیم بریم که یکی صدام زد
ادامه دارد...
۱.۶k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.