پارت ۳
از زبان ا.ت:
+عه چه سوتی دادی؟
_عام سوتی عاشق شدنم
اینو که گفتم تهیونگ ناراحت شد
_چیزی شده تهیونگ
جواب نداد با صدای کیوت گفتم
_اوپااااا (زهرمار و درد اوپا )بهم بگو چیشده هیوم؟
+ه.هیچی نشده بریم
_پس داداشم و میا چی؟
+میا یکم با داداشت حرف داشت
_ااهااا
+خوب بریم؟
_اره الهه
+ ههه باشه
گاز دادو رفتیم رسیدیم عا راستی میا اینجا کار میکرد منشی اعضا بود
رفتم تو و به همه سلام دادم نشستم داشتم با گوشیم ور میرفتم حوصله ام شده بود صفر ولی اعصابم ۱۰۰ درصد وای خداکنه کسی نیاز جلوم جرش میدم
اینو که گفتم یه دختر آمد لهش می خورد هرزه باشه لباسش خیلی باز بود آرایشش خیلی غلیظ تهیونگ پیشم نشسته بود بهش گفت
+عشقم بیا پیشم
قلبم هزار تیکه شد
با بغض گفت
_من مزاحمتون نشم
بلند شدم رفتم بیرون داشتم تو خیابون راه میرفتم و بغضم رو قورت میدادم سرم پایین بود برخورد کردم به یکی افتادم زمین پام خیلی بد زخمی شد خیلی درد داشتم پسره دستشو دراز کرد که بلندم کنه دستشو گرفتم و بلند شدم بهش نگاه کردم یه پسره جذاب بود بهم گفت
(علامت پسره&)
&ببخشید خیلی خیلی معذرت میخوام عجله داشتم
شمارشو بهم داد گفت
&اگه کاری داشتی به این شماره زنگ بزن باشه
_ب.باشه
&و اینکه پات به پانسمان نیاز داره
_اوه اره خیلی درد داره
&بیا بریم به بیمارستان من اونجا پات رو پانسمان میکنم باشه
_شما دکترید؟
&بله زود باشید اها ماشین هم آمد سوار شید بریم
_باشه
سوار ماشین شدم نشستم مام خیلی خون میومد
یه چیزی گذشت روی پام که یه هیسی گفتم گفت
&ببخشید
_نه مهم نیست
&اینو گذاشتم جلوی خون ریزی رو بگیره درش نیار باشه
_عوم باشه
&ناراحت بنظر میایی چیشده
_هعب دیگه میخواست چی بشه کسی که دوستش دارم یه دوست دختره دیگه داره چیکار کنم وقتی بهش گفت عشقم بیا بشین کنارم قلبم هزار تیکه شد
نتونستم جلوی بغضم....
پایان پارت ۳
+عه چه سوتی دادی؟
_عام سوتی عاشق شدنم
اینو که گفتم تهیونگ ناراحت شد
_چیزی شده تهیونگ
جواب نداد با صدای کیوت گفتم
_اوپااااا (زهرمار و درد اوپا )بهم بگو چیشده هیوم؟
+ه.هیچی نشده بریم
_پس داداشم و میا چی؟
+میا یکم با داداشت حرف داشت
_ااهااا
+خوب بریم؟
_اره الهه
+ ههه باشه
گاز دادو رفتیم رسیدیم عا راستی میا اینجا کار میکرد منشی اعضا بود
رفتم تو و به همه سلام دادم نشستم داشتم با گوشیم ور میرفتم حوصله ام شده بود صفر ولی اعصابم ۱۰۰ درصد وای خداکنه کسی نیاز جلوم جرش میدم
اینو که گفتم یه دختر آمد لهش می خورد هرزه باشه لباسش خیلی باز بود آرایشش خیلی غلیظ تهیونگ پیشم نشسته بود بهش گفت
+عشقم بیا پیشم
قلبم هزار تیکه شد
با بغض گفت
_من مزاحمتون نشم
بلند شدم رفتم بیرون داشتم تو خیابون راه میرفتم و بغضم رو قورت میدادم سرم پایین بود برخورد کردم به یکی افتادم زمین پام خیلی بد زخمی شد خیلی درد داشتم پسره دستشو دراز کرد که بلندم کنه دستشو گرفتم و بلند شدم بهش نگاه کردم یه پسره جذاب بود بهم گفت
(علامت پسره&)
&ببخشید خیلی خیلی معذرت میخوام عجله داشتم
شمارشو بهم داد گفت
&اگه کاری داشتی به این شماره زنگ بزن باشه
_ب.باشه
&و اینکه پات به پانسمان نیاز داره
_اوه اره خیلی درد داره
&بیا بریم به بیمارستان من اونجا پات رو پانسمان میکنم باشه
_شما دکترید؟
&بله زود باشید اها ماشین هم آمد سوار شید بریم
_باشه
سوار ماشین شدم نشستم مام خیلی خون میومد
یه چیزی گذشت روی پام که یه هیسی گفتم گفت
&ببخشید
_نه مهم نیست
&اینو گذاشتم جلوی خون ریزی رو بگیره درش نیار باشه
_عوم باشه
&ناراحت بنظر میایی چیشده
_هعب دیگه میخواست چی بشه کسی که دوستش دارم یه دوست دختره دیگه داره چیکار کنم وقتی بهش گفت عشقم بیا بشین کنارم قلبم هزار تیکه شد
نتونستم جلوی بغضم....
پایان پارت ۳
۳.۴k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.