for love last part
for love last part
+ من... به زمان نیاز دارم
_ اوکی بهت ده ثانیه وقت میدیم
+ چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
_ زمانت شروع شد 1....2....3....
+م...من قبول میکنم
_ چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
+ میخوام باهم ازدواج کنیم
با تموم شدم حرفم همزمان تو بغل جونگ کوک کشیده شدم و صدای دست خانواده ها بلند شد.
«دوهفته بعد»
+ افتضاحه واقعا افتضاحه
+ فردا شب عروسیمه و من اصلا آماده نیستم
_ رز ..... تو آماده ای
+ آه جونگ کوک من واقعا آماده نیستم
+ من نمیدونم چطور ببوسمت
با این حرفم جونگ کوک با صدای بلند خندید
به شونش زدم
+ زهرمار
_ بیبی تو منو نمیبوسی....من میبوسمت
+ واقعا؟؟؟
_ آره
نفس عمیقی کشیدیم و از تفکراتم خندم گرفت
+ خیالم راحت شد
_ حالا بریم بخوابیم پرنسس؟؟؟
+نه شما تا فردا شب تو اتاق خودتون میخوابید من تو اتاق خودم
_ رز....فردا عروسیمونه.....میشه لطف...
+ آفرین فردا عروسیمونه پس من فردا بعد از مراسم پیشت میخوابم قبوله؟؟؟؟
_ نه
بعد از این حرف کمرمو گرفت و منو براید استایل بغل کرد
رفت و روی تخت خودش گذاشت و از پشت محکم گرفتم
_ بخواب
+ یااااا ما باهم حرف زده بودیم
_ بخواب
+ جونگ کوکا
_ جانم بیب؟؟؟؟
+ هیچی....دلم برای جانم بیب گفتنت تنگ شده بود
صدای خنده جونگ کوک آخرین صدایی بود که تو اون شب شنیدم.
با صدای آلارم گوشی کوک بلند شدم
کوک رو بیدار کردم و بعد کلی غرغر آماده رفتن شدیم
اولن لباسمو از مزون گرفتم و سمت آرایشگاه رفتم
من از بچگی عاشق دریا بودم پس همه چیز رو مرواریدی انتخاب کردم
کارم تا ظهر طول کشید
بعد از ظهر برای عکاسی و فرمالیته رفتیم و بعدش رفتیم سمت تالار
تو سالن عروس نشستم و با همه سلام و احوالپرسی کردم و بعد مراسم شروع شد
در تالار با صدای جیغ و دست مهمونا باز شد
با پدرم وارد شدم
بعد از اینکه به نیمه راه رسیدم پدرم و جونگ کوک هم رو بغل کردن و پدرم دستمو به دست جونگ کوک داد
با هر قدم که بر میداشتم صدایی تو ذهنم میگفت این چیزیه که میخواستی پس ازش لذت ببر
بعد از سوگند یاد کردن و بوسیدن هم وقت رقص شد
به لطف مامانم و مامان جونگ کوک از پس این مرحله خوب بر اومدیم
بعد هم دسته گل و پرت کردم و افتاد دست مینجی بعد خنده همه حاضرین وقت شام شد و بعد از اون خداحافظی
اون شب طبق رسم و رسوم ها همه اعضای خانواده من و جونگ کوک شب تو عمارت ما یعنی من و مامان و بابام میموندیم
تا همه دوش بگیرن و آماده خواب بشن ساعت حدود 3 شده بود.
البته که من به لطف مستر جئون ساعت 9 خوابیدم (داشتن دعای کمیل و دعای شب جمعه میخوندن)
اون روز صبح که بیدار شدم حتی نمیتونستم درست راه برم ولی از این که اولین بار رابطم با کوک بود خوشحال بودم.
اون روز همه گفتیم و خندیدیم تا موقع عصر وقت حداحافظی شد
از خانواده ها خداحافظی کردیم و سمت خونه رفتیم
تو راه کلی خرید کردیم و حدود ساعت 12 به خونه رسیدیم
جونگ کوک رو با یه پتو فرستادم تو بالکن و خودم هات چاکلت درست کردم
اون شب تا خود صبح باهم حرف زدیم
از به وجود اومدن جهان هستی تا تربیت بچه هامون
جونگ کوک داشت در مورد این حرف میزد که دلش میخواد به پسرش موتور سواری یاد بده
بعدشم داشت راجب موتور حرف میزد که من خوابم برد
صبح رو تختمون بیدار شدم
با حس حلقه شدن دستهای جونگ کوک دور کمرم ترجیح دادم همون حالت رو حفظ کنم و بخوابم
ولی با جمله
_ گود مورنیگ بیبی (good morning baby : صبح بخیر عزیزم )
بیدار شدم و زندگیمو با شاهزاده سوار بر اسبم شروع کردم.
خب لاولیا به پایان آمد این دفتر ولی نمیدونم حکایت همچنان باقیست یا نه
قبل از گفتن اسلاید ها دوتا سوال پیش میاد
اول اینکه فیک رو دوست داشتید؟؟؟
دوم اینکه یه فیک جدید شروع کنم یا برم؟؟؟
میریم سراغ اسلاید ها
اسلاید استایل کوک
اسلاید سوم لباس رز
اسلاید چهارم موهای رز
اسلاید پنجم کیف رز
اسلاید ششم کفش رز
اسلاید هفتم هم دسته گل
+ من... به زمان نیاز دارم
_ اوکی بهت ده ثانیه وقت میدیم
+ چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
_ زمانت شروع شد 1....2....3....
+م...من قبول میکنم
_ چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
+ میخوام باهم ازدواج کنیم
با تموم شدم حرفم همزمان تو بغل جونگ کوک کشیده شدم و صدای دست خانواده ها بلند شد.
«دوهفته بعد»
+ افتضاحه واقعا افتضاحه
+ فردا شب عروسیمه و من اصلا آماده نیستم
_ رز ..... تو آماده ای
+ آه جونگ کوک من واقعا آماده نیستم
+ من نمیدونم چطور ببوسمت
با این حرفم جونگ کوک با صدای بلند خندید
به شونش زدم
+ زهرمار
_ بیبی تو منو نمیبوسی....من میبوسمت
+ واقعا؟؟؟
_ آره
نفس عمیقی کشیدیم و از تفکراتم خندم گرفت
+ خیالم راحت شد
_ حالا بریم بخوابیم پرنسس؟؟؟
+نه شما تا فردا شب تو اتاق خودتون میخوابید من تو اتاق خودم
_ رز....فردا عروسیمونه.....میشه لطف...
+ آفرین فردا عروسیمونه پس من فردا بعد از مراسم پیشت میخوابم قبوله؟؟؟؟
_ نه
بعد از این حرف کمرمو گرفت و منو براید استایل بغل کرد
رفت و روی تخت خودش گذاشت و از پشت محکم گرفتم
_ بخواب
+ یااااا ما باهم حرف زده بودیم
_ بخواب
+ جونگ کوکا
_ جانم بیب؟؟؟؟
+ هیچی....دلم برای جانم بیب گفتنت تنگ شده بود
صدای خنده جونگ کوک آخرین صدایی بود که تو اون شب شنیدم.
با صدای آلارم گوشی کوک بلند شدم
کوک رو بیدار کردم و بعد کلی غرغر آماده رفتن شدیم
اولن لباسمو از مزون گرفتم و سمت آرایشگاه رفتم
من از بچگی عاشق دریا بودم پس همه چیز رو مرواریدی انتخاب کردم
کارم تا ظهر طول کشید
بعد از ظهر برای عکاسی و فرمالیته رفتیم و بعدش رفتیم سمت تالار
تو سالن عروس نشستم و با همه سلام و احوالپرسی کردم و بعد مراسم شروع شد
در تالار با صدای جیغ و دست مهمونا باز شد
با پدرم وارد شدم
بعد از اینکه به نیمه راه رسیدم پدرم و جونگ کوک هم رو بغل کردن و پدرم دستمو به دست جونگ کوک داد
با هر قدم که بر میداشتم صدایی تو ذهنم میگفت این چیزیه که میخواستی پس ازش لذت ببر
بعد از سوگند یاد کردن و بوسیدن هم وقت رقص شد
به لطف مامانم و مامان جونگ کوک از پس این مرحله خوب بر اومدیم
بعد هم دسته گل و پرت کردم و افتاد دست مینجی بعد خنده همه حاضرین وقت شام شد و بعد از اون خداحافظی
اون شب طبق رسم و رسوم ها همه اعضای خانواده من و جونگ کوک شب تو عمارت ما یعنی من و مامان و بابام میموندیم
تا همه دوش بگیرن و آماده خواب بشن ساعت حدود 3 شده بود.
البته که من به لطف مستر جئون ساعت 9 خوابیدم (داشتن دعای کمیل و دعای شب جمعه میخوندن)
اون روز صبح که بیدار شدم حتی نمیتونستم درست راه برم ولی از این که اولین بار رابطم با کوک بود خوشحال بودم.
اون روز همه گفتیم و خندیدیم تا موقع عصر وقت حداحافظی شد
از خانواده ها خداحافظی کردیم و سمت خونه رفتیم
تو راه کلی خرید کردیم و حدود ساعت 12 به خونه رسیدیم
جونگ کوک رو با یه پتو فرستادم تو بالکن و خودم هات چاکلت درست کردم
اون شب تا خود صبح باهم حرف زدیم
از به وجود اومدن جهان هستی تا تربیت بچه هامون
جونگ کوک داشت در مورد این حرف میزد که دلش میخواد به پسرش موتور سواری یاد بده
بعدشم داشت راجب موتور حرف میزد که من خوابم برد
صبح رو تختمون بیدار شدم
با حس حلقه شدن دستهای جونگ کوک دور کمرم ترجیح دادم همون حالت رو حفظ کنم و بخوابم
ولی با جمله
_ گود مورنیگ بیبی (good morning baby : صبح بخیر عزیزم )
بیدار شدم و زندگیمو با شاهزاده سوار بر اسبم شروع کردم.
خب لاولیا به پایان آمد این دفتر ولی نمیدونم حکایت همچنان باقیست یا نه
قبل از گفتن اسلاید ها دوتا سوال پیش میاد
اول اینکه فیک رو دوست داشتید؟؟؟
دوم اینکه یه فیک جدید شروع کنم یا برم؟؟؟
میریم سراغ اسلاید ها
اسلاید استایل کوک
اسلاید سوم لباس رز
اسلاید چهارم موهای رز
اسلاید پنجم کیف رز
اسلاید ششم کفش رز
اسلاید هفتم هم دسته گل
۳.۲k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.