part: 61
"𝐦𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲"
"ویو انالی"
زنه: میتونم کمکتون کنم !؟
انا: ام ..خب
ته: برایه لباس خواب امدیم ...
زنه: اوهه...خب دنبالم بیاید
زنه جایی وایساد
زنه: خب ....لباس خوابایه این بخش فقط برایه زنایه متحل نیست بلکه دخترا هم میتونن استفاده کنن ،متاهلی عزیزم؟
انا: ا..ارع
زنه: پس فک کنم متوجه شدم...لباس خوابایی که شما میخواید اکثرا از جنس ساتن هستن و برش سیnه یه بسیار جذابی دارن و چند تکیه هست ...و اکثرا از رنگ های جیغی مثل : قرمز ، جگری ، ابی . ویا حتی مشکی که داخل تن جذاب هستن
انا: پیشنهاد خودتون پیه؟
زنه: خب...از نظر من...اومم
یکم بین اون لباسا نگاه کردو دوتا شو بیرون اورد
و به طرفم گرفت
زن: این دوتارو امتحان کن عزیزم ..من یه کاری دارم برایه حصاب کردن و پسرم براتون انجام میده
ازش گرفتم
انا: ممنون
زنه: اتاق پروفت تح مغازست
زنه رفت
ته: برو دیگه
با حرص نگتش کردم
ته: چیه؟
به طرف اتاق رفتم
ته: هر کدومو پوشیدی ...به منم میگی...باید ببینم بهت میاد یا نه؟(شیطون
در اتاق و باز کردم
اول کدوم و بپوشم؟
قرمزه؟
اونی که رنگش قرمزه جیگری بودو پکشیدم و یه چییزه سفیدم روش بود که بپوشم
خوشگل بود
و الان که موهام حالت دار کنارم افتاده بود بهم میومد
درو باز کنم؟
هوفف اگه نکنم صد درصد مجبورم میکنه دوباره بپوشم
درو باز کردم که پشتش بهم بود که با صدای در برگشت
یکممتفکرانه ولی با پوزخندی که دلم میخواست نابودش کنم نگام کرد
ته: خوبه ...بعدیش
انا: نه دیگه این خوبه
ته: بعدیو بپوش کم غور بزن
درو بست
قفل درو سفط کردم
تو ایینهه به خودم نگاه کردم
یه دفعه فکری به ذهنم رسید که باید عملیش کنم
بشین و تماشا کن کیم تهیونگ
مشکیه رو پوشیدم
وای این انگار ....تو بدn جذاب تر بود
ولی اون یکی خوشگل تر بود
درو باز کردم که دوباره نظر تهیونگ به داخل اتاق پروف جلب شد
این دفعه با عشوه مخصوص خودم گفتم:
_ خب....چطوره؟؟
"ویو انالی"
زنه: میتونم کمکتون کنم !؟
انا: ام ..خب
ته: برایه لباس خواب امدیم ...
زنه: اوهه...خب دنبالم بیاید
زنه جایی وایساد
زنه: خب ....لباس خوابایه این بخش فقط برایه زنایه متحل نیست بلکه دخترا هم میتونن استفاده کنن ،متاهلی عزیزم؟
انا: ا..ارع
زنه: پس فک کنم متوجه شدم...لباس خوابایی که شما میخواید اکثرا از جنس ساتن هستن و برش سیnه یه بسیار جذابی دارن و چند تکیه هست ...و اکثرا از رنگ های جیغی مثل : قرمز ، جگری ، ابی . ویا حتی مشکی که داخل تن جذاب هستن
انا: پیشنهاد خودتون پیه؟
زنه: خب...از نظر من...اومم
یکم بین اون لباسا نگاه کردو دوتا شو بیرون اورد
و به طرفم گرفت
زن: این دوتارو امتحان کن عزیزم ..من یه کاری دارم برایه حصاب کردن و پسرم براتون انجام میده
ازش گرفتم
انا: ممنون
زنه: اتاق پروفت تح مغازست
زنه رفت
ته: برو دیگه
با حرص نگتش کردم
ته: چیه؟
به طرف اتاق رفتم
ته: هر کدومو پوشیدی ...به منم میگی...باید ببینم بهت میاد یا نه؟(شیطون
در اتاق و باز کردم
اول کدوم و بپوشم؟
قرمزه؟
اونی که رنگش قرمزه جیگری بودو پکشیدم و یه چییزه سفیدم روش بود که بپوشم
خوشگل بود
و الان که موهام حالت دار کنارم افتاده بود بهم میومد
درو باز کنم؟
هوفف اگه نکنم صد درصد مجبورم میکنه دوباره بپوشم
درو باز کردم که پشتش بهم بود که با صدای در برگشت
یکممتفکرانه ولی با پوزخندی که دلم میخواست نابودش کنم نگام کرد
ته: خوبه ...بعدیش
انا: نه دیگه این خوبه
ته: بعدیو بپوش کم غور بزن
درو بست
قفل درو سفط کردم
تو ایینهه به خودم نگاه کردم
یه دفعه فکری به ذهنم رسید که باید عملیش کنم
بشین و تماشا کن کیم تهیونگ
مشکیه رو پوشیدم
وای این انگار ....تو بدn جذاب تر بود
ولی اون یکی خوشگل تر بود
درو باز کردم که دوباره نظر تهیونگ به داخل اتاق پروف جلب شد
این دفعه با عشوه مخصوص خودم گفتم:
_ خب....چطوره؟؟
۲۱.۴k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.