تک پارتی نامجون
( علامت نامجون= علامت ات+)
+ یه چند روزی نامجون باهام سر شده شب که اومد دربارش باهاش حرف میزنم
( شب شد)
+ رفتم پیشش گفتم سلام
= علیک(سرد)
+ و رفت تو اتاق بعد نیم ساعت صداش زدم
+ نامی بیا غذا
= اومدم( سرد)
+ افففف(آروم )
ات ویو
داشت غذا میخورد پس شروع کردم
+ نامجون
= هوم( سرش تو غذا)
+ اممم میشه بگی چرا انقدر سردی باهام
=……
+ با توم کار اشتباهی کردم
=……
+ با شمام آقای کیم نامجون
+ جوابی نداد رفت
( فردا)
+ آلو لیسا
(علامت ایسا/)
/ سلام خانم ات کم پیدایی
+ زیر سایتم( جمله های مامانا🤌🏻🤌🏻😂)
/ میگم امروز هستی بریم بار
+ (فرسته خوبی که حالا که نامجون قهره از سر لجش لباس های که دوست دارم رو بپوشم پس گفتم)
+ اره حتما
/ اوکی شب ساعت ۹
+ اوکی
پایان مکالمه
شب شد
+ یه لباس باز پوشیدم با آرایش غلیظ و رفتم
داخل بار
+ دیدم یه پسره دستش رو دراز کرد
@ افتخار میدی لیدی؟
+ حتما
+ وسط رقص نامجون رو دیدم
نامجون ویو
بخاطر کارم با ات سرد بودم چون خسته هستم امروز تصمیم گرفتم برم بار وقتی رفتم دیدم یه دختره داره میرقصه درست که دقت کردم دیدم ات هست با لباس باز عصبی شده بودم
+ سریع گفتم ببخشید من باید برم میخواستم برم که اوضاع بیشتر از این خیط نشده داشتم میرفتم که دستی دستمو گرفت فشار داد اون نامجون بود
= اینجا چه گهی میخوری با این لباس
+ گوش کن
= خفه
+ رسیدیم خونه بردم تو اتاق و لباسم رو در آورد و شروع کرد به
بیا پایین اسمات رو پایین نوشتم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چیه خماری
وقتی حمایت نمیکنی همینه
برو برو سر درس مشقت بدو کارنامه رو نرینی😂
ماچ به کلت
❌ هشدار❌
این داستان تخیلی
+ یه چند روزی نامجون باهام سر شده شب که اومد دربارش باهاش حرف میزنم
( شب شد)
+ رفتم پیشش گفتم سلام
= علیک(سرد)
+ و رفت تو اتاق بعد نیم ساعت صداش زدم
+ نامی بیا غذا
= اومدم( سرد)
+ افففف(آروم )
ات ویو
داشت غذا میخورد پس شروع کردم
+ نامجون
= هوم( سرش تو غذا)
+ اممم میشه بگی چرا انقدر سردی باهام
=……
+ با توم کار اشتباهی کردم
=……
+ با شمام آقای کیم نامجون
+ جوابی نداد رفت
( فردا)
+ آلو لیسا
(علامت ایسا/)
/ سلام خانم ات کم پیدایی
+ زیر سایتم( جمله های مامانا🤌🏻🤌🏻😂)
/ میگم امروز هستی بریم بار
+ (فرسته خوبی که حالا که نامجون قهره از سر لجش لباس های که دوست دارم رو بپوشم پس گفتم)
+ اره حتما
/ اوکی شب ساعت ۹
+ اوکی
پایان مکالمه
شب شد
+ یه لباس باز پوشیدم با آرایش غلیظ و رفتم
داخل بار
+ دیدم یه پسره دستش رو دراز کرد
@ افتخار میدی لیدی؟
+ حتما
+ وسط رقص نامجون رو دیدم
نامجون ویو
بخاطر کارم با ات سرد بودم چون خسته هستم امروز تصمیم گرفتم برم بار وقتی رفتم دیدم یه دختره داره میرقصه درست که دقت کردم دیدم ات هست با لباس باز عصبی شده بودم
+ سریع گفتم ببخشید من باید برم میخواستم برم که اوضاع بیشتر از این خیط نشده داشتم میرفتم که دستی دستمو گرفت فشار داد اون نامجون بود
= اینجا چه گهی میخوری با این لباس
+ گوش کن
= خفه
+ رسیدیم خونه بردم تو اتاق و لباسم رو در آورد و شروع کرد به
بیا پایین اسمات رو پایین نوشتم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چیه خماری
وقتی حمایت نمیکنی همینه
برو برو سر درس مشقت بدو کارنامه رو نرینی😂
ماچ به کلت
❌ هشدار❌
این داستان تخیلی
۷.۶k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.