شبیــه خاکستــر سیـــگار پیــرمــردی شــدهـ امـ
شبیــه خاکستــر سیـــگار پیــرمــردی شــدهـ امـ
کــه آلبــومـ عکــسـ هــای قــدیمی اشــ را
بــا حســـرتــ ورق می زنـــد
و هــر از گــــاهی
دستـی بــه عکـــسی می کشـــد و
نــگاهی در آئینــه
بــه مــوهای سپیـــدش می کنـــد
می خنــدد و لبـخنــد بـر صورتــش می خشکــد
و می گــــریــد و
می میــــرد
. . . .
کــه آلبــومـ عکــسـ هــای قــدیمی اشــ را
بــا حســـرتــ ورق می زنـــد
و هــر از گــــاهی
دستـی بــه عکـــسی می کشـــد و
نــگاهی در آئینــه
بــه مــوهای سپیـــدش می کنـــد
می خنــدد و لبـخنــد بـر صورتــش می خشکــد
و می گــــریــد و
می میــــرد
. . . .
۳۳۳
۱۹ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.