" آه دنیــا!!! مفت هم نمی ارزی ... "
" آه دنیــا!!! مفت هم نمی ارزی ... "
ته اتوبـــــوس ... صندلی آخر ... کنار شیشه ...
بهترین جای دنیاست !!!
برای آنکه مچاله شـوی در خودت ...
سرت را بچسبانی به شیشه و زل بزنــــی به یک جای دور
و فکـــــر کنی به چیــــزهایی که دوست داری ...
فکر کنــــی به خاطراتی که آزارت می دهنــــد...
و گاهــــی چشمهایت خیس شود ،
از حضور پر رنــــگ یک خیــــال...
و یادت برود مقصدت کجاســــت...
و دلت بخواهــــد که دنیــــا به اندازه ی
همین گوشه ی اتوبوس کوچـــک شود...
و دنج و تنهــا...
و آه بکشی از یادآوری حماقــــــت های عاشــــقانه ات...
شیشه بخار بگیــــرد و
تو با انگشت بنویسی "آیـــــــنده"
و دلت بگیرد از تصورش ...
و دیگر چشمهایت را ببنـــدی و تا
آخرین ایستگـــــاه در خودت گریه کنی...
آه دنیــا!!! مفت هم نمی ارزی ...
ته اتوبـــــوس ... صندلی آخر ... کنار شیشه ...
بهترین جای دنیاست !!!
برای آنکه مچاله شـوی در خودت ...
سرت را بچسبانی به شیشه و زل بزنــــی به یک جای دور
و فکـــــر کنی به چیــــزهایی که دوست داری ...
فکر کنــــی به خاطراتی که آزارت می دهنــــد...
و گاهــــی چشمهایت خیس شود ،
از حضور پر رنــــگ یک خیــــال...
و یادت برود مقصدت کجاســــت...
و دلت بخواهــــد که دنیــــا به اندازه ی
همین گوشه ی اتوبوس کوچـــک شود...
و دنج و تنهــا...
و آه بکشی از یادآوری حماقــــــت های عاشــــقانه ات...
شیشه بخار بگیــــرد و
تو با انگشت بنویسی "آیـــــــنده"
و دلت بگیرد از تصورش ...
و دیگر چشمهایت را ببنـــدی و تا
آخرین ایستگـــــاه در خودت گریه کنی...
آه دنیــا!!! مفت هم نمی ارزی ...
۸۷۷
۱۹ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.