ثانیه ها که میروند دنبال هم....
ثانیه ها که میروند دنبال هم....
من میمانم و خیال تو....
و تو که دورتر از من...
دورتر از هر آنچه در خیال میپرورانم ایستاده ای خاموش....
باد که میوزد آرام....
بوی تو در لحظه ها میپیچد....
و لبخند بر لبان خشکیده ام برق میزند...
تو با منی...
تو در منی...
تا هر کجا که میخواهی برو...
دور باش به خیال خود...
ولی در من ته نشین نمیشوی....
هرگز....
من میمانم و خیال تو....
و تو که دورتر از من...
دورتر از هر آنچه در خیال میپرورانم ایستاده ای خاموش....
باد که میوزد آرام....
بوی تو در لحظه ها میپیچد....
و لبخند بر لبان خشکیده ام برق میزند...
تو با منی...
تو در منی...
تا هر کجا که میخواهی برو...
دور باش به خیال خود...
ولی در من ته نشین نمیشوی....
هرگز....
۸۵۷
۰۴ بهمن ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.