.
.
.
صبح زیبا آمد و چشم شقایق باز شد
لاله زلف سرکشش را شانه کرد و ناز شد
شبنم از خورشید عالم تاب، جانی تازه یافت
رفت بالاتر ز جو با ابرها دمساز شد
شاپرک آهسته نبض نرگس رعنا گرفت
ارغوان جامی به چنگ آورد و بس طنّاز شد
صخره با امواج دریا صورتش را خوب شست
کار رستوران دریا با سحر آغاز شد
اردکی از زیر پرها سر درآورد و نشست
چلچله پرپرزنان هم سفره ی صد غاز شد
بوی صبح و زندگی شوری چنین برپا نمود
گفت عارف یا رب و با بلبلان هم ساز شد
سلام
صبحتون نیکو
.
صبح زیبا آمد و چشم شقایق باز شد
لاله زلف سرکشش را شانه کرد و ناز شد
شبنم از خورشید عالم تاب، جانی تازه یافت
رفت بالاتر ز جو با ابرها دمساز شد
شاپرک آهسته نبض نرگس رعنا گرفت
ارغوان جامی به چنگ آورد و بس طنّاز شد
صخره با امواج دریا صورتش را خوب شست
کار رستوران دریا با سحر آغاز شد
اردکی از زیر پرها سر درآورد و نشست
چلچله پرپرزنان هم سفره ی صد غاز شد
بوی صبح و زندگی شوری چنین برپا نمود
گفت عارف یا رب و با بلبلان هم ساز شد
سلام
صبحتون نیکو
۸۱۸
۰۸ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.