اشک آهسته بریز غم زیاد است
اشک آهسته بریز غم زیاد است
ای شمع ،آهسته بسوز که شب دراز است
ما تجربه کردیم کسی یا کسی نیست
هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست
هر شیشه ی گلرنگ عمیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد ومحمود رسول مدنی نیست
با مرده دلان پند مده خویش نیازار
زیرا ابوجهل مسلمان شدنی نیست
با مرد خدا پنجه میفکن چو نمرود
این جسم خلیل است که وتش زدنی
نیست
خشنود نشو دشمن اگر کرد محبت
خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست
جایی که برادر به برادر نکند رحم
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست
صدبار اگردایه به طفل تو دهد شیر
غافل مشو ای دوست که
مادر
شدنی نیست √√√
ای شمع ،آهسته بسوز که شب دراز است
ما تجربه کردیم کسی یا کسی نیست
هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست
هر شیشه ی گلرنگ عمیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد ومحمود رسول مدنی نیست
با مرده دلان پند مده خویش نیازار
زیرا ابوجهل مسلمان شدنی نیست
با مرد خدا پنجه میفکن چو نمرود
این جسم خلیل است که وتش زدنی
نیست
خشنود نشو دشمن اگر کرد محبت
خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست
جایی که برادر به برادر نکند رحم
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست
صدبار اگردایه به طفل تو دهد شیر
غافل مشو ای دوست که
مادر
شدنی نیست √√√
۳.۹k
۰۹ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.