اگر یک شب کنارش با دل آرام ننشینم
اگر یک شب کنارش با دل آرام ننشینم
مسکن های عالم هم نخواهند داد تسکینم
به چشمان ضعیفم عاشقی خاصیتی داده است
که آنچه دیگران در او نمی بینند می بینم
نمی فهمند جز در تنگ ماهی های اقیانوس
که دور از چشم هایش من چرا اینقدر غمگینم
تو مثل دشتی از گل های حسرت مهربان هستی
کنار چشمه هایت عصرها بابونه می چینم
چه عصری می شود نان و پنیر و سبزی کوهی
من و تو ، عطر چایی ، بعد ......... بالینم
نمی خواهم به یادت باشم اما باز ... اما باز
نگاه آرزو مندم ... سر از خواب سنگینم
مسکن های عالم هم نخواهند داد تسکینم
به چشمان ضعیفم عاشقی خاصیتی داده است
که آنچه دیگران در او نمی بینند می بینم
نمی فهمند جز در تنگ ماهی های اقیانوس
که دور از چشم هایش من چرا اینقدر غمگینم
تو مثل دشتی از گل های حسرت مهربان هستی
کنار چشمه هایت عصرها بابونه می چینم
چه عصری می شود نان و پنیر و سبزی کوهی
من و تو ، عطر چایی ، بعد ......... بالینم
نمی خواهم به یادت باشم اما باز ... اما باز
نگاه آرزو مندم ... سر از خواب سنگینم
۱.۰k
۰۹ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.